شنبه ۲۴ تیر ۹۶ شماره ۶۳۰
وقایع استان
لیلی گلستان یکی از هنرمندانی است که به واسطه ترجمه هایش در ادبیات ایران بسیار مورد توجه است. بی شک لیلی گلستان در شناخت فارسیزبانان از ادبیات معاصر جهان و به طور ویژه ادبیات فرانسوی سهمی آشکار و انکارناشدنی داشته است؛ در مورد او البته باید به این سابقه ادبی، سابقه کار ترجمه متون هنری و گاهی فلسفی را نیز افزود، یعنی کتابهایی که او در معرفی هنرمندان بزرگ جهان از جمله پیکاسو و روتکو و ونگوگ به فارسی ترجمه کرده و ترجمهای از فیلسوف بزرگ اتریشی ـ انگلیسی، لودویگ ویتگنشتاین، «درباره رنگها». و باز گفتوگوهای درخشانش با احمد محمود که باید اعتراف کرد یکی از بهترین یادگارهای این نویسنده فقید است ارزش کار او در ادبیات ترجمه ایران را مشخص می کند. لیلی در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد. در جوانی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و پس از بازگشت به ایران، فعالیتهایش را در زمینههای مختلف آغاز کرد.
او هم شغل طراحی پارچه را تجربه کرده، هم در تلویزیون ملی ایران مدیر برنامه کودک و نوجوان بوده، کتاب نوشته، کتاب ترجمه کرده و هم کتابفروشی داشته و گالریداری کرده است. گالری «گلستان» که از سال ۱۳۶۸ فعالیت خود را با مدیریت لیلی آغاز کرده، جزو بهترین گالریهای تهران است. البته دختر ابراهیم گلستان و فخری گلستان و خواهر کاوه گلستان بودن همیشه کنار نام او است. البته نام فروغ فرخزاد نیز به زندگی او گره خورده است به خاطر داستان هایی که در مورد ابراهیم و فروغ شنیده می شود؛ اما لیلی گلستان همیشه تلاش کرده تا از زیر سایه نام پدرش که هنرمندی پیشرو و تاثیرگذار در سینما و ادبیات ایران بوده بیرون بیاید و البته موفق هم بوده است. او در جایی می گوید:« ابراهیم گلستان تا یک زمانی برایم بابا بود اما اولینباری که احساس کردم مردم مرا به عنوان دختر ابراهیم گلستان نگاه میکنند بعد از ترجمه «زندگی جنگ و دیگر هیچ» بود. وقتی یک شبه تمام روزنامهها درباره کتاب و مترجم جوانش نوشتند (آن زمان ۲۴ساله بودم) چندینبار به گوشم رسانده شد که مردم میگفتند پدرم این کتاب را برایم ترجمه کرده که مرا معروف کند! این خیلی بر من گران آمد برای اینکه پدر من ایران نبود آن زمان و اصلا نمیدانست که من دارم کتابی ترجمه میکنم و اصلا خبر از هیچچیز نداشت و کتاب که منتشر شد، آن را برایش به لندن، پست کردم. او هم برای من نوشت که کتاب را به دقت خواندم راستی فارسی به این خوبی را از کجا آوردی؟ و ما کلی با این جوابش خندیدیم و خیلی هم خوشحال شدم، چون هیچوقت ما را تشویق نمیکرد و از ما تعریف نمیکرد. وقتی حرفهای مردم را شنیدم برایم گران آمد و گفتم خدای من، کجا زندگی میکنم؟ مردم چرا اینطور میگویند؟ من باید چه بکنم که از ذهن مردم این موضوع را پاک کنم؟ نمیدانم چه کار کردم، فقط میدانم که کار کردم. نه جواب کسی را دادم و نه با کسی مقابله کردم. تنها سکوت کردم و کار کردم. کتاب دوم، سوم و چهارم را پشت هم درآوردم. و خب وقتی این همه کتاب پشتسر هم منتشر شد، همه فهمیدند مگر پدر من بیکار است که هی بنشیند و برای من کتاب ترجمه کند؟ بنابراین یاوهگویان متوجه شدند اشتباه کردهاند و اینجا بود که خودم، خودم شدم و در واقع هیچوقت زیر سایه پدر نبودم. اما وقتی خیلی زود بهعنوان یک مترجم خوب معرفی شدم، تلاش کردم این موقعیت را حفظ کنم. این کار سخت بود. حفظکردن یک نام نیک، بسیار سختتر از بهدستآوردن نامی نیک است. هنوز هم سعی میکنم این حسن شهرت را نگه دارم و نگذارم خدشهدار شود.»
این مترجم و هنرمند هم اکنون در آستانه ۷۳ سالگی قرار دارد. او یک بار در مصاحبه ای به مناسبت تولد ۷۱ سالگی اش گفته بود: «در روح و روانم احساس پیری ندارم، اما جسمم مدام به من یادآوری میکند که حواست باشد، دیگر مثل سابق نمیتوانی بدو بدو کنی. تعریف من از کلمه پیری فقط در ناتوانی جسم خلاصه میشود و هنوز نتوانسته است به روانم وارد شود.»
شاید برای همین است که او در میان دوستانش به امیدواری و خستگی ناپذیر بودن معروف است. لیلی گلستان مادر مانی حقیقی بازیگر و کارگردان سینما است. خود او به سینما علاقه داشت و به دلایل مختلف از جمله بی توجهی پدرش به این علاقه، سبب شد این مسیر را پیش نگرفت و وارد دنیای ادبیات گردد..
«قصه شماره »۳ ، «میرا»، «تیستوی سبزانگشتی»، «بیگانه»، «گزارش یک مرگ» و … از جمله آثار داستانی ترجمه شده توسط وی است وی همچنین در زمینه غیر داستانی کتاب های زیادی چون «زندگی؛ جنگ و دیگر هیچ»، «چطور بچه به دنیا میاد»، «مصاحبه با مارسل دوشان» و … را دارد.