خانه » پیشنهاد سردبیر » چرا متاهل ها به مجردها غبطه می خورند/نری قاطی مرغ ها

چرا متاهل ها به مجردها غبطه می خورند/نری قاطی مرغ ها

شنبه ۳۰ بهمن ۹۵ شماره ۵۳۳

وقایع استان
سمیه انصاری فر
«ترجیح می دهم با همسرم زندگی کنم حداقل اینطور استقلال بیشتری دارم، اینجا اگر هم قرار است پاسخگو باشم به یک نفر باید جواب پس بدهم؛ ولی بازگشت به خانه پدر یعنی پاسخگویی به چند نفر از پدر و مادر تا برادر و خواهرها. از من می شنوی ازدواج نکن» «راضی نیستم نمی دانم گاه فکر می کنم همینجا بمانم بهتر است تا مُهر زن مطلقه به من بخورد و در اجتماع امنیت نداشته باشم حداقل اینطور نام یک مرد را با خود یدک می کشم که برایم امنیت می آورد. از من می شنوی ازدواج نکن مجرد که باشی پادشاه بی غمی»
« فقط بخاطر فرزندم است وگرنه تحمل زندگی با زنی که بدبین و شکاک است تمام انرژی ام را گرفته است، اشتباه کردم ازدواج کردم از من می شنوی ازدواج نکن»« اگر سرم به سنگ نخورده بود و عاشق نشده بودم الان از ایران رفته بودم حالا زندگی ام شده از صبح رفتن به آن اداره و شب خسته برگشتن اینقدر که حتی نتوانم یک ورق کتاب بخوانم. فکر آینده ات باش به آرزوهایت فکر کن و زن نگیر»
این ها توصیه هاییست که معمولا افراد متاهل به دوستان و اطرافیان مجرد خود دارند. اصطلاح هایی چون «خاک رو دادی رو خودت» و یا اینکه «زن یا مرد یک ترمز است» همیشه میان مجردها رواج دارد چرا ازدواج این روزها دیگر یک اولویت نیست و تجربه متاهل ها نیز این نصیحت را در بر دارد که ازدواج نکنید. طبق آمار استان مرکزی جزو یکی از استان هایی است که میزان ازدواج در آن کاهش یافته است.
مدیرکل ثبت احوال استان مرکزی در خصوص آمار ازدواج در استان مرکزی طی هشت ماهه سال جاری نیز گفت: در این مدت هفت هزار و ۵۵۱ مورد ازدواج در استان به ثبت رسیده که نسبت به مدت مشابه سال گذشته۱۲ و دو دهم درصد کاهش نشان می دهد.
یزدان خسروی ۶ هزار و ۴۹۰ مورد از این تعداد را شهری و هزار و ۶۱ مورد را روستایی عنوان کرد و با بیان اینکه متوسط ثبت واقعه ازدواج در استان مرکزی ۳۰ واقعه در روز است، بیشترین سن ازدواج ثبت شده برای مردان را ۲۵ تا ۲۹ سال و بیشترین سن ازدواج بانوان را ۲۰ تا ۲۴ سال عنوان کرد.
به گفته وی استان مرکزی سومین استانی است که کمترین ثبت واقعه ازدواج را در کشور به خود اختصاص داده است.
اما علت کاهش میل به ازدواج چیست؟ جدای از مشکلاتی که در آستانه ازدواج وجود دارد شاید مشاهده تجربه زندگی مشترک و خیلی از مشکلات پیرامون آن باعث شده است که جوان ها از ورود به چنینی موقعیتی جلوگیری کنند. خیلی ها می گویند که ازدواج یکی از عوامل موثر در سلامت اجتماعی است؛ ولی باید دید میزان رضایت افراد متاهل از زندگی مشترک چقدر است.
البته نمی توان این مساله را تعمیم داد و این توصیه را در نظر گرفت که ازدواج نکنید و قدر مجردی را بدانید؛ ولی نباید چشم بر این واقعیت پوشاند که شنیده شدن این سخن از سوی متاهل ها بیشتر نشان دهنده وجه دیگری از زندگی است که عوامل مختلفی از جمله عوامل اقتصادی در آن دخیل است. درست است که استان مرکزی هم اکنون در نرخ کاهش طلاق موفق بوده و نسبت به سال گذشته در ثبت این واقعه سیر نزولی داشته ولی آیا فقط طلاق نشان دهنده زندگی ناموفق است پس این اعتراض ها و گاه غر زدن ها چه از سوی مردان و چه از سوی زنان از کجا می آید و چرا خیلی ها زندگی را تحمل می کنند.
بی شک نارضایتی از ازدواج تنها نمودش طلاق و رهایی نیست برخی می گویند باید «سوخت و ساخت» و یا حتی در مواردی با حفظ ظاهر زندگی روابط دیگری را تجربه کرد.
حال سوال اینجاست چطور می شود که دختر و پسری که روزی برای ازدواج این همه بی قرار بودند و تاب دوری از معشوق خود را نداشتند به ناگاه تغییر موضع می دهند و با توجیه هایی چون «نیاز مالی به هم» و«نداشتن سرپناه مستقل» و یا «بی‌سرپرست شدن فرزندان» و «فرار از حرف مردم» ازدواج را یک همزیستی مسالمت آمیز و از روی اجبار عنوان می کنند.علیرضا ۳۶ ساله می گوید: من در سن پایین ازدواج کردم و دلیل ازدواجم شاید شور جوانی و یک تصمیم احساسی بود. وقتی که ازدواج کردم پولی نداشتم. برای همین از همان ابتدا مجبور شدم با دغدغه بی پولی و قرض و وام زندگی را شروع کردم و نتوانستم از بهترین روزهای زندگی ام لذت ببرم.
وی ادامه داد: هنوز یادم نمی رود که در روزهای بی پولی چه مشکلاتی داشتیم و من که عاشق همسرم بودم چطور برای مسائل مادی از هم دلخور می شدیم و روزی هزار بار به زندگی که داشتیم لعنت می فرستادیم و حالا دیگر آن حرارت و دوستی در بین ما وجود ندارد.
وی ادامه می دهد: من با داشتن تفاهم و همدلی در زندگی بعنوان عامل خوشبختی مخالف نیستم این ها لازم است ولی کافی نیست وقتی مردی پول نداشته باشد و بیشتر وقتش برای درآمدزایی صرف شود دیگر در خانه نمی تواند آنطور که باید شرایط مطلوب برای خانواده اش ایجاد کند و هم خود و هم خانواده را آزار می دهد.
علیرضا می گوید: من بارها خواسته ام که جدا شویم ولی هم سرنوشت تنها دخترم برایم مهم است که بعد از طلاق چه بر سرش می آید و هم اینکه توانایی پرداخت مهریه همسرم را ندارم و الان می گویم کاش مجرد بودم.
مسعود که یک شرکت ساختمانی دارد، می گوید: من به جوان ها نمی گویم ازدواج نکنید بلکه می گویم ابتدا خود را بشناسید بعد ازدواج کنید ببینید اولویت های زندگی تان چیست. من خانه دارم شغل خوب هم دارم همسرم هم پرستار است و درآمد دارد ولی توقع هایی که وی از من دارد خیلی منطقی نیست.
وی ادامه داد: ما روزهای خوبی را در کنار هم نداریم یکدیگر را درک نمی کنیم و بعد از سه سال زندگی فهمیده ایم که علایقمان متفاوت است ولی توافق کرده ایم که در کنار هم باشیم.
مینا که خانه دار است می گوید: قبل از ازدواج همسرم حرف های خوبی می زد و می گفت من به تو اجازه می دهم که تحصیل کنی ولی بعد از ازدواج تمام نظراتش تغییر کرد.وی گفت: همسر من خوبی های دیگر دارد؛ ولی اینکه دلش می خواهد من همیشه با نظرهای او موافق باشم و مخالفت نکنم آزاردهنده است. چنین زندگی قطعا گاه سخت می شود
مینا ادامه داد: طلاق برای زنی که نه استقلال مالی دارد و نه خانه ای از خود سخت تر از زندگی با مردی با اخلاق های بد است.
نازنین نیز می گوید: من قبل از ازدواج دختر شاد و با نشاطی بودم ورزش و مطالعه می کردم؛ ولی حالا که ازدواج کرده ام نه تنها هیچ کدام از فعالیت های جانبی را ندارم بلکه هیچ رابطه نزدیکی با دوستان و اقوامم ندارم. زیرا بیشتر وقتم سرکار هستم و وقتی که خانه ام باید به کارهای عقب مانده برسم برای همین همیشه خسته ام و این میزان رضایت من به زندگی مشترک را پایین آورده است. حتی من و همسرم نمی توانیم زیاد با هم وقت بگذرانیم.
آنچه به نظر می رسد این است که خصوصا در مردان مشکلات اقتصادی یکی از علل نارضایتی از ازدواج باشد زیرا به هر دلیلی و به خصوص سبک اشتباه زندگی است، هزینه های یک زندگی بالا رفته است. در زنان نیز شاید نبود تکیه گاه و نداشتن استقلال مالی و البته کمرنگ شدن مسایل عاطفی دلیل نارضایتی از ازدواج باشد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.