خانه » جدیدترین » نیم ور؛ کهنسال نام آور

نیم ور؛ کهنسال نام آور

یکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۸ شماره ۱۱۲۶

نیم ور؛ کهنسال نام آور

بخش سی و چهارم/ فصل پنجم

مهدی لعل بار- جواد احدی- شهرزاد قربانی/ نویسندگان:
-۳ قلعه های نیم‌ور
قلعه یا دژ شامل مجموعه‌ای از بناها با برج‌ها و باروهای مستحکمی است که در اطراف شهرها ساخته می‌شدند. از آنجا که ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی سرزمینی پهناور است، و منابع سرشار آن پراکنده بود، و امنیت لازم توسط حکومت‌ها تأمین نمی‌شد، مردمان آن همواره مورد توجه، تهدید و هجوم اقوام و دولت‌های مختلف و حتی یاغیان و سارقان قرار می‌گرفتند. بنابراین شاهان و یا حاکمان دستور ساخت بناهایی عظیم و مستحکم را می‌دادند تا بتوانند از خود، خانواده، حکومت و شهرشان دفاع کنند. برخی از این قلعه‌ها کاربرد نظامی و برخی برای امنیت مردم،کشاورزان و روستاییان بوده است. معمولاً قلعه‌ها به عنوان سکونت‌گاه دائمی استفاده می‌شدند و مردم تا زمانی که بیم حمله دشمن وجود داشته درون قلعه می‌ماندند به همین دلیل همیشه درون آن آذوقه زندگی برای چندین ماه ذخیره می‌کردند. معماران قلعه نیز توجه داشتند که انبارهایی برای نگهداری آذوقه و دام در نظر بگیرند تا در مواقع ضروری و طولانی شدن مدت محاصره، مردم و ارتش بتوانند آذوقۀ کافی برای ادامۀ مقاومت و تأمین امور معیشتی داشته باشند. معمولاً قلعه‌ها شاهدان اصلی جنگ‌ها و خونریزی‌های تاریخ به حساب می‌آیند.
قلعه‌ها را معمولاً، در دورافتاده‌ترین و مرتفع‌ترین نقطه بنا می‌کردند تا به سبب وجود شیب‌های تند تپه یا کوه، دستیابی به آن دشوار باشد و مدافعان نیز در بالا قرار گیرند و از لحاظ دید مسلّط باشند.هر چند وجود مزیت‌های طبیعی برای ساخت قلعه نقش مهمی در تعیین محل ساخت آن داشت، اما به نظر می‌رسد عوامل متعدد دیگری همچون نزدیکی و مجاورت زمین‌های کشاورزی و چراگاه‌های طبیعی و همچنین دسترسی به آب، باعث می‌شد تا در صورت نیاز موقعیت قلعه متناسب با آن در محلی بنا شود که ویژگی‌های طبیعی مذکور را نداشته باشد و برای امنیت آن از ساخته‌های بشری مثل حفر خندق و ایجاد دیوارهای نفوذ ناپذیر استفاده می‌شد. طرح‌های ساختمانی بیشتر قلعه‌ها بر اساس معلومات و تجربه کلّی نسبت به حمله و دفاع ریخته می‌شد، در هر دوره‌ای، روش‌های آزموده و مقبول برای ایجاد استحکامات انتخاب می‌گردید.
در دوران پیش از تاریخ و اوایل دوران تاریخی، پیرامون دهکده‌ها نیز حصار کشیده می‌شد، این کار نخست برای مصون ماندن از حمله راهزنان و جانوران وحشی بود، ولی بعدها عمدتاً برای دفاع در مقابل هجوم دشمنان صورت می‌گرفت. نوع استحکامات عموماً تابع مقتضیات ناشی از محل قلعه یا دهکده و اوضاع طبیعی سرزمین بود. در اوایل دوران تاریخی، در سبک استحکامات ایران باستان، آثاری از نفوذ سبک بین‌النهرین و سایر کشورهای همسایه دیده می‌شود.
قلعه‌های ساخته شده در ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی و وضعیت آب و هوایی به دو صورت جلگه‌ای و کوهستانی بود، به همین دلیل مصالح ساختمانی به کار رفته در آنها نیز متفاوت بود. نوع اول قلعه‌های واقع در مناطق جلگه‌ایی معمولا به صورت مربع یا مربع مستطیل با برج‌هایی به صورت مدور در چهار گوشه‌ی آن ساخته می‌شد. مصالح به کار رفته در این نوع قلعه‌ها بیشتر گل و خشت بود و از آجر و گچ کمتر استفاده می‌شد. دیوارهای آن به صورت چینه با خشت‌های قطور ساخته می‌شده است. در اکثر موارد قطر و ضخامت بعضی از این باروها به چهار متر نیز می‌رسید. داخل قلعه دارای کوچه‌های پر پیچ و خم است که همۀ آنها به گذر اصلی قلعه یعنی درب قلعه منتهی می‌شدند. اطراف بعضی از این قلعه‌ها خندق حفر می‌شد و برای رسیدن به قلعه از پل‌های متحرک استفاده می‌شد. در قلعه‌های جلگه‌ایی خانه‌ها به صورت دو طبقه ساخته می‌شدند که از طبقه اول بیشتر برای نگهداری دام و یا انبار مواد غذایی و آشپزخانه بهره می‌بردند و طبقه دوم نیز به عنوان اتاق‌های نشیمن کاربرد داشت. می‌توان گفت قلعه‌های نیم‌ور عموماً از این نوع هستند.
قلعه‌های کوهستانی در بالای کوه‌ها و بلندی‌ها ساخته می‌شدند در ساخت این نوع از قلعه معمولاً از سنگ‌های بدون تراش بهره می‌برند. اطراف این نوع قلعه‌ها پرتگاه‌های عمیقی وجود داشت که همین صعب العبور بودن این بلندی‌ها، حمل ادوات محاصره‌ایی به پای دیوارها را دشوار و تسلط محافظان قلعه و سربازان بر مهاجمان را بیشتر می‌کرد.
قلعه جمشیدی
بزرگترین و مهمترین قلعۀ نیم‌ور، قلعۀ جمشیدی است که قدمت آن را مربوط به دورۀ ساسانی می‌دانند و به نام قلعه «گبری» نیز معروف است. می‌توان گفت هسته اولیه آبادی نیم‌ور، قلعه جمشیدی بوده که بخش عمده‌ای از آن هم اکنون از بین رفته است.
دکتر فرهادی در مورد این قلعه می‌نویسد: «نیمه‌ور دارای یک قلعۀ بسیار کهن معروف به قلعۀ جمشیدی بوده که امروزه تنها قسمتی از آن مانده است غالباً در ایران هر چیز بسیار کهن و عجیب را به جمشید و جم نسبت می‌دهند و به نظر نگارنده به خلاف ظاهر معمولی و خرابه این نبش، این قلعه تماشایی‌ترین و جالب‌ترین بنای نیمه‌ور بوده است. آیا این قلعۀ خشت و گلی همان قلعه‌ای نیست که ابن فقیه درباره آن می‌نویسد: «و هیچ بنایی از خشت و گل، خوش منظرتر از بنای نیمور، روستایی در اصفهان نیست و در این بنا تصویرها و اخبار و پندها شگفت انگیز است. »
همچنین در سفر نامۀ عراق عجم مربوط به سفر ناصرالدین شاه در سال ۱۲۷۱ ه.ش، در خصوص نیم‌ور می‌نویسد: «… بعد از ناهارآمدیم، از ده نیم‌ور گذشتیم. ده بزرگی است. سابقاً خالصه بوده، حالا به ملکیت تعلق به والیه (از بنات سلطنت) گرفته است. قلعۀ محکمی دارد که معروف به قلعۀ جمشیدی است.»
قلعه در قسمت شمالی و در محل بافت قدیمی نیم‌ور قرار دارد. اکنون قسمت کمی از آن باقی مانده که آن هم سالم نمانده و در حال تخریب می‌باشد.
از این شرح حال محمدحسن خان اعتماد السلطنه در کتاب سفرنامۀ عراق عجم در خصوص حصاری که نیم‌ور را احاطه کرده بود و همچنین صحبت‌های کهنسالان نیم‌ور مبنی بر وجود بخشهای باقی مانده از حصار نیم‌ور در برخی نقاط به ویژه در دشت کشاورزی و وجود دو دروازه، یکی در مجاورت امام زاده محمد و اسماعیل (ع) و دیگری نزدیک کوه کمر و بقایای این حصار در برخی نقاط می‌توان گفت فضای محصور شده که کل آبادی در آن قرار داشته در حدود صدهزار متر مربع بوده است.
دروازه شمالی ( نزدیک به کوه کمر) را «درسوراخه» می‌گفتند. از طریق این دروازه به دشت کشاورزی دسترسی وجود داشت. دروازه جنوبی(مجاور امام زاده محمد(ع)) را «دروازه» می‌گفتند که ازچوب گردو با ارتفاع حدود ۳ متر وطول ۳/۵ متر بود. تا دهه چهل و پنجاه این دروازه‌ها کاربرد اصلی خود را داشتند، اما به مرور که امنیت بیشتری حاکم شد وتمایل مردم به زندگی مستقل و آغاز شهر نشینی، به تدریج این دروازه‌ها و کل حصار اطراف آبادی تخریب شد.
تا آن زمان هر شب مردم آبادی به نوبت نگهبان دروازه‌ها بودند. هر شب موقع غروب آفتاب درب دروازه‌ها بسته می‌شد و اهالی هم برای امنیت بیشتر به داخل قلعه می‌آمدند. سه قلعه جمشیدی، نائب و حاج عبدالله داخل این فضای محصور قرار داشتند و نارین قلعه‌ای که اعتماد السلطنه از آن نام می‌برد احتمالاً همان قلعه جمشیدی است. آقای حبیب الله جامه‌دار در این خصوص می‌گوید: دروازه شهر هم پایین‌تر از امام زاده محمد(ع) قرار داشت و دیواره‌های آن شبیه برج و دارای بالا خانه بوده و درب دروازه چوبی و بسیار ضخیم بود. خارج از دروازه و مجاورآن، محلی به نام چاله گوگل (chaleh gogal) بود، یعنی همین مکانی که اکنون ساختمان امام زاده محمد و اسماعیل(ع) قرار دارد، هر روز صبح اهالی گوسفندان خود را به آنجا می‌آوردند و تحویل چوپان می‌دادند تا برای چرا به صحرا ببرد.آن زمان نیم‌ور یک چوپان داشت ( که به نام چوپان عمومی از آن یاد می‌کنند) که همۀ گوسفندان را تحویل می‌گرفت و هر روز برای چرا به دشت یا بیابان می‌برد و شب به آبادی باز می‌گرداند. شبها در دروازه بسته می‌شد و سحرگاه مردم برای رفتن به صحرا و جمع کردن هیزم همراه با الاغهایشان پشت درب منتظر می‌ماندند تا همه جمع شوند و برای کار به خارج از قلعه بروند. افراد قلعه حاج عبدالله که نزدیک درب دروازه بودند، مأمور باز کردن آن بودند.
نگهبانان دروازه‌ها در طول شب همدیگر را این چنین صدا می‌زدند:
نگهبان دروازه بالایی: ها درباش (حاضر باش)
نگهبان دروازه پائینی: بیدار باش
و این جار زدن چند بار تکرار می‌شد. هر چند به نظر می‌رسد فاصلۀ زیادی بین دروازه‌ها بود(حدود ۵۰۰ متر)، اما حاج حبیب الله جامه دار می‌گوید: «چون آن روزها خودرو نبود، برق نبود، و مردم از کار بدنی روزانه خسته بودند و بعد از غروب آفتاب استراحت می‌کردند، در نتیجه آبادی ساکت و آرام بود و صدای جار زدن نگهبانان به خوبی شنیده می‌شد. »
از ابتدای شب تا صبح نگهبانان چندین بار یکدیگر را صدا می‌زدند تا اعلام کنند که در پست خود حاضر و بیدار هستند،‌ و اگر در طول شب اتفاق خاصی می‌افتاد، مثلاً هنگام حمله دزدان یا ورود غریبه‌ها نیز با این روش یکدیگر را آگاه می‌کردند.
این قلعه از طریق راههای زیرزمینی به بیرون راه داشته است چرا که در سالهای اخیر با اجرای عملیات ساختمانی در نقاط مختلف شهر بخصوص در بافت جنوبی و در طول مسیرهای مشخصی چندین بار این تونل‌های زیرزمینی مشاهده شده‌اند. حداقل دو مسیر با قطعیت بیشتری وجود دارد، که علاوه بر مسیری که داخل زمین از آنها کشف شده، حتی حفرۀ خروجی آنها نیز به چشم می‌خورد. یکی خروجی شمالی است که انتهای آن به کمر ختم می‌شود و حفره‌ای که روی کمر وجود دارد و سیاچال نامیده می‌شود و دیگری خروجی جنوبی است. در میان تپه‌های جنوبی بنام شیری مال، نزدیک معدن متروکه سرب، یک حفره به شکل عمودی با قطر دهانۀ حدود ۸۰ سانتیمتر دیده می‌شود، برخی اعتقاد دارند این حفره متعلق به همان مسیر خروجی است. اطراف این حفره به طرف داخل با سنگ وساروج به منظور جلوگیری از ریزش خاک پوشانده شده است.این حفره با تکه سنگی پوشانده شده بود تا اینکه با شکسته شدن این سنگ، ‌حفره مشخص شد.
تفاوت اصلی این دو تونل در فاصلۀ آنها از شهر است. در میان اهالی شهر به تونل سومی هم اشاره می‌شود که به سمت غرب می‌رود. نشانه‌های خارجی از این تونل مشاهده نشده، اما در هنگام گود برداری‌های ساختمانی به وجود این تونل اشاره شده است. مسیر آن احتمالاً از کنار مسجد جامع و پا نخل می‌گذرد.
به نظر می‌رسد مسیر این تونل‌ها حداقل در زیر قسمتهایی که کار ساختمان سازی انجام می‌شود در طول سالهای اخیر پر شده باشد.
دلیل دیگری که خود می‌تواند سندی بر وجود این راههای زیرزمینی باشد قصه‌ای است که دهان به دهان از گذشته به دست ما رسیده است. هنگامی که دشمنان یا سارقان به قلعه جمشیدیه می‌رسیدند و آن را محاصره می‌کنند، همۀ مردم در قلعه جمع می‌شدند و در قلعه را می‌بستند و خندق اطراف قلعه را پر از آب می‌کردند که دشمن به قلعه راه نیابد. در یکی از این حمله‌ها، دشمنان همچون گذشته امکان ورود و تصرف قلعه را پیدا نمی‌کنند چرا که از لحاظ ساختاری و امنیتی این قلعه بسیار مستحکم بوده است. بنابراین تصمیم می‌گیرند تا زمانی که مردم تسلیم شوند آنجا را در محاصره خود داشته باشند. مدت زیادی (شاید قریب ۴ ماه) می‌گذرد اما مردم باز تسلیم نمی‌شوند تا اینکه روزی دشمنان متوجۀ گل‌هایی می‌شوند که بر روی دیوار قلعه قرارگرفته‌اند. مردم شبانه دیوار قلعه را با گل‌های گل لاله سرخ که فقط در بیابان می‌رویند تزئین کرده و صبح نیز مردم از بالای دیوار قلعه برای دشمنان گل می‌ریزند. مهاجمین در می‌یابند که این قلعه به بیرون راه دارد و محاصرۀ آن عملاً کاری بیهوده‌ای است. بنابراین بدون آنکه به مردم آسیبی برسد آنجا را ترک می‌کنند. بسیاری معتقدند این اتفاق در زمان حمله افغانها اتفاق افتاده است، لیکن زمان دقیق آن را نمی‌توان به قطعیت اعلام کرد، کما اینکه برخی نیز معنقدند این اتفاق در زمان یورش مغولها یا دزدان و سارقان در سالهای دیگری رخ داده است، ولی از آنجا که روایاتی در خصوص حمله افغانها به قلعه‌های شهر محلات وجود دارد احتمال آنکه این حملات در این زمان رخ داده باشد بسیار بیشتر به نظر می‌رسد. آقای حبیب ا… جامه‌دار یکی از اهالی که زمانی با خانوادۀ خود در قلعه زندگی می‌کرده می‌گوید: «در این قلعه تعدادی چاه وجود داشت که بعضی از اهالی برای پی بردن به راز این چاهها و اینکه بتوانند از طریق آنها به تونلهای زیرزمینی آن راه پیدا کنند به داخل آنها رفتند، اما چیزی بدست نیاوردند و نتیجه ای نگرفتند. برای روشنایی تونلها از گیاه کرچک و پنبه و سنگ چخماخ استفاده می‌کردند.»

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.