خانه » پیشنهاد سردبیر » نگاهی به روند رو به افول سریال سازی در رسانه ملی / برنامه هایِ دستمال کاغذی لازم

نگاهی به روند رو به افول سریال سازی در رسانه ملی / برنامه هایِ دستمال کاغذی لازم

سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۹۷    شماره ۹۱۸

***

وقایع استان

سهراب جان بزرگی

***

روزگاری نه چندان دور جمع های خانوادگی بسیاری شب هایشان را در مقابل تلویزیون و سریال های آن می گذراندند، نقطه مشترک این جریان حضور لبخند در میان خانواده ها بود. هرچند سریال های پخش شده نقدهای مستقیمی را به زندگی اجتماعی مردم وارد می ساخت و مشکلاتی از قبیل فقر، مهاجرت به تهران و مشکلات ناشی از آن، بیکاری و … را نشان می داد اما قالب عمدتا طنز آنها باعث می شد تا این انتقادات هم اثرگذاری بیشتری داشته باشند و هم خودشان نمکی نباشند بر زخم های زندگی روزمره اجتماع.
حالا اما چند سالی می شود که دیگر از طنز های دوست داشتنی آن سالها خبری نیست. کارگردانان و تیم های بازیگری و ساخت آنها یا پراکنده شدند و یا به سینما روی آورده اند و تریبون نلویزیون در دست کسانی است که انگار قصدشان افزایش سطح اندوه اجتماع است.
هرچند عملکرد صدا و سیما در سالهای اخیر در همه بخش هایش به شدت ضعیف و با جهت دهی بوده است و به لطف گسترش فضای اطلاع رسانی عمومی مانند شبکه های اجتماعی در بسیاری از موارد دست این رسانه برای مردم رو شده است اما هنوز هم نمی توان از تاثیر مستقیم و بالای آن بر کلیت اجتماع چشم پوشید. چرا که هنوز نسل های قدیمی تر در کشور در حال گذران دوران میانسالی هستند، نسل هایی که تلویزیون در دوران نوجوانی و جوانی شان با دو کانال متولد شده است و وابستگی ذهنی بسیاری به آن دارند. همانطور که آنها که ارتباط چندان قابل توجهی با رسانه ها و تولیدات هنری مستقل برقرار نمی کنند. شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه که این روزها پله های مسیر فاجعه شدن را با سرعت می پیماید از علت های دیگریست که رسانه ملی همچنان در میان بخش هایی از جامعه دارای اقبال است. نگاه بـدون تعارف به هر اجتماعی نشان می دهد که فقر، دشمن آگاهیست. منظور از آگاهی لزوما داشتن اطلاعات در جریان و محتوای خاصی نیست. قدرت تحلیل بالاتر و باز کردن گیرنده های فکری برای دریافت اخبار و اطلاعات از کانال ها و مسیر های مختلف می تواند تعریفی برای این آگاهی باشد. این اتفاق در جامعه ایران بسیار محسوس و قابل مشاهده است، مثلا شما در بخش هایی با سطح اقتصادی پایین تر، کودکان بیشتری را مشاهده می کنید و برعکس. یعنی با وجود فقر و گذران سخت زندگی همچنان تولید مثل در میان آنها حرف اول را می زند. همه این عوامل دست به دست هم داده است تا فعلا بتوانیم به صدا و سیما به چشم رسانه ای تاثیر گذار در اجتماع نگاه کنیم. حال این تاثیر گذاری و حضور ضمنی رسانه در زندگی مردم، این مسئولیت را برای تصمیم گیران و سیاست گذاران آن ایجاد می کند که به عنوان یک رسانه به ابعاد مختلفی از زندگی جامعه توجه کند.
یکی از مهمترین کارکردهای رسانه جمعی مانند تلویزیون در حوزه سرگرمی است، حوزه ای که تلویزیون ایران با پخش سریال ها و برنامه های ترکیبی مانند دورهمی به آن می پردازد. در بخش سریال سازی سوزن سازندگان در داستان های عاشقانه غم انگیز با درام های مبتذل و عمدتا تراژیک گیر کرده است. شاید علت این انتخاب این باشد که کش دادنش راحت تر است. طولانی شدن یک سریال از این بابت می تواند برای سازندگانش مهم باشد که پول بیشتری به جیبشان می رود. به نظر می رسد هزینه ساخت سریال به صورت دقیقه ایست. نزدیک به دو سال پیش صحبت هایی مبنی بر مصوب شدن قیمت ساخت سریال در حدود دقیقه ای سه میلیون تومان مطرح شد. این خبر را مهران مهام، تهیه کننده سیما در گتفگو با بانی فیلم داد و خودش هم معتقد بود بسیاری از همکاران من این مسئله را بر نمی تابند و با من مخالفت خواهند کرد. حالا که همه قیمت ها چند برابر شده است تصورش را بکنید برای یک سکانس پنج دقیقه ای از سریال «پدر» که در آن یک بازیگر زن و یک کودک در حال گریه کردن هستند چند میلیون تومان از جیب من و شما خارج می شود.
در همان سریال و در سکانس پنج دقیقه ای دیگر بلافاصله بعد از همان سکانس، شاهد گریه کردن دو بازیگر مرد مسن در آغوش یکدیگر هستیم. فضای به شدت غم انگیز حاکم بر سریال که بر پایه مرگ یک جوان نوشته شده است آنقدر تاریک و سیاه است که تاثیر بسیار بدی بر حال مخاطبان می گذارد.
سریال های دیگری که این روزها در حال پخش است هم فرق چندانی با «پدر» ندارد. «دلدادگان» با تِمی عاشقانه پر است از نشان دادن مشکلاتی که آنقدر مصنوعی و ساختگیست که تنها تاثیر منفی اش در ذهن ماطب می ماند، بدون آنکه نقد تاثیر گذار و درستی بر اتفاقات جامعه داشته باشد.
همیشه هم سریال های این روزها در معرض انتقادات بسیاری قرا ر داشته اند. انتقاداتی که چندان نه برای سازندگان و نه سیاست گذاران اهمیتی ندارد.
آخرین نمونه آن سریال «پدر» است. قصه سریال به سرعت درهمان قسمت اول روایت می‌شود و با ریتمی نسبتاً تند مخاطب را درجریان آشی که برایش پخته قرار می‌دهد. به مرور مشخص می‌شود دختری با زندگی تین‌ایجری و بدون چهارچوب عشق قطب مخالفش می‌شود. دختری دانشجو که با دوستان هم‌کلاسی‌اش باندی تشکیل داده‌اند و مانند بچه‎های دبیرستانی سؤالات امتحانی را از استادشان(البته به شیوه‌ای نوین!) می‌دزدند. برای خودشان خوش‌اند و مانند فیلم‌های جوانانه دهه۸۰ سینما با ماشین در خیابان‌های شهر مسابقه می‌گذارند و نهایتاً دختر داستان که مسابقه را باخته خودرویش را (که برای کم خرج بودن رنو است!) آتش می‌زند! همین‌قدر کلیشه‌ای و ساده‌انگارانه! سکانس‌های مربوط به باند دختر-پسری سریال در چند سکانس دیگر هم ادامه می‌یابد. چند سکانس ثابت در انتهای کلاس که حتی محل نشستن دختروپسرها ثابت است و قرارومدارهایشان را می‌گذرانند و پس از چند متلک درباره پسرمذهبی داستان، برنامه پارتی شبانه را مچ می‌کنند. بیایید درباره سکانس معروف پرش پسر مذهبی از پنجره صحبت نکنیم! به اندازه کافی درباره‌اش گفته‌اند و حرص اهل فن را درآورده است! یادش به‌خیر روزگاری پنجره‌های دانشگاه‌ها را مسدود می‌کردند که کسی نتواند از آن سقوط آزاد بکند! احتمالاً نویسنده محترم قصد داشته ورژن دهه۹۰ ماجرای یوسف و زلخیا را در دانشگاه درآورد اما وسعش نرسیده و مجبور شده با یک سقوط آزاد جمعش کند! هرچند همین سکانس و سکانس‌ها که سوژه رسانه‌ها شد، باعث مطرح شدن سریال شد و همین مسائل فرامتنی باعث توجه جوانان به این مجموعه شد. احتمالاً به همین خاطر است که نویسنده سریال بدش نیامده این حواشی ادامه پیدا کند.
رسانه ملی با برنامه ریزی ضعیف در آینده ای نه جندان دور همین اندک اقبالش در میان نسل های قدیمی را نیز از دست خواهد داد، چرا که دیگر مردم به اندازه کافی درگیر مشکلات و ناراحتی شخصی و زندگی شان هستند و کسی دیگر حوصله اشک ریختن پای برنامه های تکراری را ندارد. فراموش نکنید برنامه هایی که مخاطب برای دیدن یک قسمت شان، به همراهی یک جعبه دستمال کاغذی نیاز دارد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.