شماره ۳۸۰
گروه فرهنگی- وقایع استان:
محمود دولت آبادی، از نویسندگان نسل سوم داستان نویسی ایران است که جایگاهی خاص در داستان نویسی معاصر ایران دارد، بیشتر داستان های این نویسنده تحت تاثیر مسائل بومی و مناطق روستایی است، بهترین داستان ها و رمان های او شخصیت هایی در روستاها بودند که همیشه در حال مبارزه با ظلم بودند و یا مظلوم واقع شدند کلیدر، جای خالی سلوچ، وزیری امیر حسنک، طریق بسمل شدن، آن مادیان سرخ یال، سلوک، اتوبوس، روگار سپری شده مردم سالخورده، زوال کلنل، آوسنه بابا سبحان، عقیل عقیل، بنی آدم ..این ها بخشی از کارنامه کاری مردی است که نامش در ادبیات داستانی کشور ما مستمر و همیشگی شده است مردی که تلخ می نویسد، دهم مردادماه سالروز تولد دولت آبادی است نویسنده ای که بیشترین آثار را در حوزه ادبیات اقلیمی دارد. محمود دولت آبادی در ابتدا علاقه فراوانی به بازیگری داشت ولی در کنار بازیگری می نوشت، در سال ۴۱ با چاپ داستان کوتاه ته شب در مجله آناهیتا به عنوان نویسنده خود را معرفی کرد و پنج سال بعد از آن شروع به چاپ آثار خود بعنوان نویسنده ای حرفه ای کرد. دردهه پنجاه با چاپ رمان جای خالی سلوچ توانایی های خود بعنوان نویسنده را عرضه کرد.
فقر و مشکلات ناشی از جنگ جهانی دوم، پادویی و کارگری از همان کودکی همه و همه در ناخودآگاه او ماند تا در آینده در تمامی داستان هایش بازتاب پیدا کند، به نوعی داستان های او منشوری است که از زوایای مختلف قابل بحث و بررسی است. در آثار او رگههایی از اندیشههای رئالیستی، ناتورالیستی، و گاه سورئالیستی دیده میشود.
محمود دولتآبادی را «تبلور هنری یک دوره» در حوزه داستاننویسی فارسی خواندهاند. ادبیّات داستانی روستایی، به دست این نویسنده به اوج شکوفایی هنری و تپندگی خود رسیده است. زمینههای تاریخی و اجتماعی در آثار او انعکاس ملموسی دارد و خواننده با مطالعه داستانهایش به جزئیّات زندگی روستانشینان و چادرنشینان ایلیاتی خطّه خراسان پی میبرد. بیشتر آثار دولتآبادی ـ بهویژه کلیدر و جای خالی سلوچ ـ حقیقت زندگی مردمان روستاهای این سرزمین و بهخصوص خراسان را بازمیتابانند؛ گویی خواننده، شانه در شانه این آدمها در متن زندگی آنان حضور دارد و از نزدیک مسائل خاصّ زندگی آنان را لمس میکند.
بیشترین اعتبار دولت آبادی به واسطه رمانی به نام کلیدر، کمتر کسی است که اهل ادبیات باشد و نام این رمان به گوشش نخورده و یا آن را نخوانده باشد، رمانی در ده جلد که در فضایی روستایی می گذرد و قهرمانانی آرمانگرا دارند که می خواهند دنیا را تغییر دهند. کلیدر هویت دولت آبادی است و نامش با آن گره خورده و از طرفی نقدهای فراوان بر آن وارد است کلیدر که «سرنوشت تراژدیک رعیتهای ایرانی و قبایل چادرنشین را در دورهای که سیاست زور حاکم است به تصویر میکشد» بر اساس حوادث واقعی نگاشته شده و به شرح سختیها و رنجهایی روا رفته بر خانواده کَلمیشی میپرداز خود دولت آبادی درباره نوشتن کلیدر در مصاحبه ای می گوید: در کتاب «نون نوشتن» نوشتهام که چه ماجراهایی داشت و من چقدر باید از این موانع میپریدم، بدون اینکه بیندازمشان و باز هم میرسیدم به سر جای خودم. نویسنده برای رسیدن به چشمهای که نامش کلیدر است، باید از میان نیزارها، کوه و صخره و تیغها میگذشت. نباید هم فکر میکرد این موانع چه بر سرش آورده است. یک نگرانی هم درباره مدت زمان طولانی که درگیر کلیدر بودم، داشتم: اینکه مبادا نتوانم آن را به پایان ببرم! شأن و شخصیت کلیدر بود که به من اجازه نداد، سراغ مسائل روز بروم. یعنی تمرکز محض روی کار که باید انجام میگرفت. دیگر روحیه اجتماعی من بود، روحیهای که با سپری کردن دوران زندان عقلانی شده بود.
جای خالی سلوچ، سلوک و زوال کلنل چند اثر مورد توجه دیگر دولت آبادی هستند، جای خالی سلوچ، بعد از کلیدر، قویترین اثر دولت آبادی می باشد. در جای خالی سلوچ سی و چند نفر حضور دارند؛ شاید بتوان گفت که بستر اصلی داستان جای خالی سلوچ، تحولهای ویران کننده ای است که پس از اجرای اصلاحات ارضی مربوط به انقلاب سفید از سال ۱۳۴۱ به بعد، در روستاهای کشور به وجود آمد،
سلوک سلوک روایتگر حکایتی عاشقانه است و به روایت خود او حکایت: قلب ـ دل ـ همان مفهوم قدیمی و باستانی که فرهنگ ما بر محور آن ریخت یافته یا از ریخت افتاده است، داستان عاشقی پیرمردی بنام قیس، سلوک قصه تداعی های ذهن «قیس» است. توالی وحشتناک تداعی های ذهنی او مخاطب سلوک را از روایت خطی دور کرده و با انبوهی از وهم، کابوس و شاید سادیسم تنها می گذارد. او درباره این رمان می گوید: این تداعی پنج سال من را دیوانه خودش کرد. من بیش از یک سال در کار ویرایش این اثر بودم. این کتاب در حدود ششصد صفحه بود و من با عذاب، دشواری و سختی کوشیدم رمان را به حدی که مقدور هست چکیده کنم. من در آثار ادبی جهان به چهار اثر علاقه فراوانی دارم. در وهله نخست بیگانه آلبر کامو، دیگر پیرمرد و دریای همینگوی، سومی گرگ بیابان هرمان هسه و آخرین که می تواند اولی هم باشد بوف کور خودمان است.
و اما زوال کلنل جنجالی ترین رمان دولت آبادی که در ایران اجازه چاپ نگرفت و نشر چشمه در سال ۱۳۸۷ خورشیدی، اقدام به درخواست مجوز نشر برای این رمان کرد، ولی مقامهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از صدور مجوز خودداری کردند. بالاخره اما برای نخستینبار در سال۲۰۰۹ میلادی، توسط ناشر سوئیسی به زبان آلمانی منتشر شد
رمان زوال کلنل سرگذشت افسری وطندوست در ارتش شاهنشاهی ایران است که زندگی او و خانوادهاش در مقطع انقلاب ۱۳۵۷ ایران مرور میشود. داستان رمان تنها در یک شبانهروز میگذرد، اما در بازگشت به گذشته مرور و تأملی عمیق در حوادث تاریخ سده اخیر ایران و تلاش مردم در رسیدن به راه جامعهای مدرن و پیشرفته را منعکس میکند.
محمود دولتآبادی چندین نمایشنامه و فیلمنامه را به نگارش درآورده است، او همچنین سابقه بازیگری در تئاتر و سینما را دارد، اقتباس از آثار دولتآبادی ساخت چند فیلم را بههمراه داشته است. او همچنین جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه را نیز دریافت کرده است. در نهایت باید گفت بیشتر داستانهای دولتآبادی، پایان غمانگیزی دارند، چنانکه گاهی خواننده تا مدّتها سردرگم و ناباور در فکر جستن دلایل این ناباوری است.