خانه » جدیدترین » رومینا قصه است یا داستان؟

رومینا قصه است یا داستان؟

سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹  شماره ۱۲۷۳

در ستون «خاطرات قابل حمل» یادداشت هایم در حوزه های متنوع فرهنگی، ادبی، مسایل روز و خاطرات نوستالژیک، در روزنامه وقایع استان منتشر می شود.

رضا مهدوی هزاوه

رومینا قصه است یا داستان؟

سال ها پیش در مشهد مقدس، سعید حنایی، قاتل ۱۶ زن دستگیر و در سحرگاه ۲۸ فروردین ۱۳۸۱ اعدام شد.
احساسات مردم به شدت تحریک شده بود. مردم، خواستار اعدام هر چه سریعتر حنایی شده بودند.
آن موقع در مجله ی زنان، گزارشی از زندگی سعید حنایی خواندم. گزارشگر، برای تهیه گزارش بی طرفانه به مشهد سفر کرده بود و با همسر و فرزندان کوچکش و… مصاحبه کرده بود. حنایی، کارگر ساده ای بوده که در منطقه ای فقیر نشین زندگی می کرده.
چندی پیش کتاب «روح گریان من» که داستان واقعی یک جاسوس زن کره شمالی است را می خواندم.
«کیم هیون هی»، خاطراتش را در این کتاب نوشته. او مسئول بمب‌گذاری پرواز ۸۵۸ کره جنوبی در سال ۱۹۸۷ بوده که باعث کشته شدن ۱۱۵ نفر می شود.
احساسات مردم جهان به شدت تحریک شده بود و کیم هیون هی دستگیر می شود. او را به سئول، پایتخت کره جنوبی می برند و بازجویی آغاز می شود. همه مطمئن هستند که فرجام جاسوس، اعدام است.
چند روز پیش، رومینا، توسط پدرش با داس کشته می شود. صفحات مجازی پر می شود از داس و عبارت: «آن مرد با داس آمد.» در شبکه های مجازی، طناب دار پدر رومینا بافته می شود.

نویسنده گزارش حنایی، بی توجه به فضای احساسی جامعه، به خانه ی قاتل ۱۶ زن می رود و سعی می کند انگیزه های پنهانی جنایتکار را کشف کند. فرزند کوچک حنایی می گوید پدرش مهربان بود. همسرش می گـوید شوهــرش همیشه لبخند می زد. یک کارگر هم گواهی می داد که سعید حنایی به او کمک می کرد. گزارشگر به سراغ پرونده پزشکی اش می رود و می فهمد حنایی ِ از جنگ برگشته، اختلالات روحی داشته و قرص مصرف می کرده.
در کتاب روح گریان من، هیون هی از کودکی اش نوشته است. از خیابان های سرد و خالی پیونگ یانگ. از اینکه آرزوی کودکان کره ای این بوده که کاپشن نایلونی داشته باشند. از برادرش «بوم سو» که کاپشن نایلونی اش را هر شب موقع خواب، بغل می کرده. کاپشنی که هرگز نپوشید، چون می میرد. از مادرش که دلواپس دخترش است و آرزو دارد کیم لباس سپید بخت بپوشد.
ولی همیشه جهان بر وفق مراد نمی چرخد. حزب، دختر زیبا را برای جاسوسی انتخاب می کند و چه کسی جرات دارد بر خلاف میل رهبر کره شمالی رفتار کند؟ پروپاگاندا چنان قوی است که همه گویی شبیه ربات عمل می کنند. به او تلقین می کنند:
قبل از برگزاری المپیک سئول، هواپیمای مسافربری منفجر شود تا مقدمات اتحاد دو کره ایجاد شود!
پروپاگاندا، براستی ضد خرد است.
به این فکر می کنم که جایگاه روانشناسی در تصمیم گیری ها و قضاوت ها چیست؟ گزارشگر مجله زنان در گزارش حرفه ای خود، ما را وادار به تفکر می کند که اگر سعید حنایی به خیال خودش می خواسته شهر مشهد را از زنان خیابانی پاک کند، چه عواملی او را برای این عمل تحریک کرد؟
فضای مجازی این روزهای کشور پر می شود از تقبیح خشونت پدر رومینا و طرفه این است که همین خواسته، سرشار از بازتولید خشونت است.
روزگاری، روزنامه نگار حرفه ای در جستجوی ریشه ها به همه جا سرک می کشید. روزنامه نگار حرفه ای به جهان چند صدایی می اندیشید. داسی که بی رحمانه سری را بریده است قرار نیست سری دیگر را بِبُرد. وظیفه روزنامه نگار و روشنفکر این است که بفهماند اگر داس، به جای دروی گندم، سری را بُریده است، کجای کار اشکال داشته است.
جمال میرصادقی در کتاب عناصر داستان می نویسد قصه با داستان متفاوت است. قصه، بدون پلات است. بدون در نظر گرفتن علت و معلول. در داستان ارسطویی، علت ها و انگیزه ها مهم است. ما مردمان، ماجرای دردناک رومینا را قصه می پنداریم یا داستان؟
ماموران امنیتی کره جنوبی، کیم هیون هی را به گردش می برند. او را به رستوران های شیک سئول می برند. مردم شاد کره جنوبی را می بیند. بدون اینکه شکنجه شود، آرام آرام خودش می فهمد که رهبرش دروغگو بوده است و می فهمد که هموطنانش در چه جهنمی زندگی می کنند. مهربانی، فرجامش می شود تسلیم و اعتراف می کند. و در نهایت بعد از یک سال، مورد عفو رییس جمهور کره جنوبی قرار می گیرد. او زنده می ماند. زنده ی او، سود بیشتری برای جهان دارد. با نوشتن خاطراتش، پلشتی های جامعه فاسد کره شمالی را برملا می کند.
جامعه شناسان و روزنامه نگاران و روشنفکران باید بگویند چرا سعید حنایی، ۱۶ زن مظلوم را کشت؟ چرا پدر باید دختر سیزده ساله اش را بکشد؟ چه نهادی مسئول آموزش علمی است؟
ایرادی ندارد که پدر را نبخشید. حنایی را نبخشید. کیم هیون هی را نبخشید؛ اما آنها را بفهمیم. فهمیدن، ضد احساسات نیست. ترکیب خرد و احساسات، راه نجات ماست.
جای داس، مزرعه است. جای رومینا، بازی کردن در شهربازی است. انکار عشق، انکار آفتاب است.
به یاد بیاوریم که حکیم ابوالقاسم فردوسی در اولین بیت شاهنامه سخن از خرد می گوید:
«به نام خداوند جان و خرد…»
رومینا، داستان است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.