خانه » جدیدترین » خشونت علیه زنان را پایان دهیم

خشونت علیه زنان را پایان دهیم

یکشنبه ۷ آذر ۹۵ شماره ۴۷۲

زهرا مرادی
روزنامه نگار

وقتی سخن از خشونت علیه زنــــان در جامعه به میان می آید، کم نیستند کسانی که با موضعگیری حق به جانب می گویند: کدام خشونت؟ امروز که زنان بدون محدودیت، دوشادوش مردان در اجتماع حاضر و ظاهر می شوند و از حقوق اجتماعی فراوانی برخوردارند!! هنوز بسیاری از افراد خشونت را به معنای خشونت فیزیکی می دانند و از این رو گمان می برند همین که زنان مانند گذشته مورد ضرب و شتم قرار نمی گیرند، خشونت از بین رفته است. اما در بیشتر خانواده های ایرانی از همان کودکی تفاوت های زیادی میان فرزندان دختر و پسر دیده می شود و پسران از ابتدا خود را قدرت برتر پس از پدر می دانند. نگاهی به امکانات مختلف رفاهی، تفریحی، ورزشی و… ایجاد شده نیز حاکی از این است که دختران در اولویت پس از پسران قرار گرفته اند. در هنگام ازدواج، نقش انتخاب کنندگی مرد بر زن می چربد و زن، یک انتخاب شونده است. شاید در سال های اخیر این معضل اندکی رو به کمرنگ شدن گذاشته باشد اما همچنان در میان اقشار گوناگون جامعه شاهد هستیم که مرد و خانواده او به عنوان یک انتخاب کننده، پا پیش می گذارند و هنوز هم اگر دختری، پسری را مناسب همسری خود بداند، عرف و فرهنگ کشور به او اجازه طرح موضوع را نمی دهد و این در شرایطی است که مدعی پیروی از مذهبی هستیم که خدیجه کبری(س)، با افتخار به پیامبر اسلام(ص) پیشنهاد ازدواج داد و هرگز مورد شماتت قرار نگرفت.نگاهی به فعالیت های اجتماعی و سازمانی در جامعه نشان می دهد که گاه یک زن ناچار است برای ماندگاری و کسب موفقیت، جنسیت خود را فراموش کند و هنگام ورود به محل کار، زن بودن خود را پشت در جای بگذارد و آنگاه که با نشان دادن استعدادهای خود، به جایگاه سازمانی بالا دست می یابد، مردان او را با اکراه می پذیرند و یا هزار و یک بهانه می تراشند تا به جای پذیرفتن توانمندی های او، مدعی شوند که حتما آشنایی، نسبت خانوادگی، نسبت خویشاوندی یا هرچیزی شبیه به این، زن را به این پست و جایگاه سازمانی ارتقا داده است و حتی برخی اشخاص پا را از این هم فراتر نهاده، با کارشکنی های مختلف سعی در ناتوان جلوه دادن او در انجام امور محوله دارند و طبیعتا انرژی ای که آن زن باید صرف رسیدگی به کارهای کند که سازمان بر عهده او گذاشته، در رفع این مانع تراشی ها به هدر می رود و هر روز با جسمی خسته و فکری خسته تر راهی خانه ای می شود که فرزندانش انتظار مادری را می کشند که مهر مادری را به آنان ببخشد و همسری که از او می خواهد فارغ از دلمشغولی های روزانه محل کار، نقش همسری را خوب ایفا و به امورات منزل سرکشی نماید و اگر کوچکترین خللی در خانه داری او وجود داشته باشد، متهم به بی توجهی و بی مسوولیتی می شود. ابراز خستگی و کسالت و بیماری هم که یقینا برای او ممنوع است، چون به میل خود، حضور در عرصه فعالیت های اجتماعی را برگزیده است.آنان که باور دارند خشونتی بر علیه زنان صورت نمی گیرد شاید نمی خواهند ببنیند زنی را که پشت فرمان اتومبیلی نشسته و ناگزیر است برای نشنیدن ناسزاها و طعنه ها شیشه ها را بالا بکشد و اگر به هر دلیل تصادفی رخ دهد و یک طرف این تصادف زن باشد، در ابتدای امر نگاه ها به سمت او متوجه می شود چراکه اگر مرد مقصر باشد به علت گرفتاری های فکری متعدد روزانه است و اگر زن مقصر تشخیص داده شود، اصلا او را چه به رانندگی؟! به آسانی می توان قضاوتی منصفانه داشت که پسر از زمان کودکی و نوجوانی خود اجازه یافته است بارها پشت فرمان اتومبیل پدر خود بنشیند و تمرین رانندگی کند در حالی که کمتر دختری اجازه این کار را داشته است. زن در زمان خروج از منزل باید بارها و بارها ظاهر و پوشش خود را مورد واکاوی قرار دهد و از آن مراقبت کند، زیرا بیرون از خانه، بیماردلانی وجود دارند که برایش مزاحمت ایجاد کنند و او یا باید در مقابل الفاظ خلاف اخلاق آنان خود را به نشنیدن بزند یا اگر لب به اعتراض بگشاید، به او نسبت های ناروا داده می شود. پس باید بکوشد تا اذهان و افکار مسموم از گناه در امان بماند.
جامعه امروز ما جامعه ای است که داشتن مهریه بالا برای زن او را یک معامله گر معرفی می کند اما همراه داشتن جهیزیه فراوان که شاید کمر خانواده اش را خم کند جزء ضروریات است و دختری که به خاطر بضاعت پایین اقتصادی خانواده، جهیزیه کمتری با خود به خانه شوهر می برد، مورد بی مهری قرار می گیرد. زمانی که زن مهریه خود را به موجب شرع، قانون و عرف حق اوست مطالبه کند، کلاهبردار و تاجر محسوب می شود که از روز اول هم قصد زندگی کردن با همسر خود را نداشته بلکه برای او کیسه دوخته بوده است. سکوت در مقابل آزارهای همسر، نشانه حجب وحیای اوست چراکه همگان زن ایرانی را به نجابت می شناسند و زنی که به دادگاه و مراجع قضایی مراجعه کند تا از زخم هایی که خورده است شکایت کند، آبروی خود و خانواده خود را به بازی گرفته است و برای آن ارزش قائل نیست. زنی که از همسر خود خیانت دیده است باید هیچ نگوید زیرا همه فکر می کنند که عیبی در وجود زن، شوهرش را دلزده کرده و مسلما ایراد از او بوده که نتوانسته مرد زندگی خود را به زندگی مشترک دلگرم کند و زمانی که از حقوق خود سخن بگوید، دهها سنگ بر سر راه او انداخته می شود تا منصرف گردد.
از رشد فکری و روشن شدن دیدگاه ها می گوییم و در نقطه مقابل آن می بینیم که هر روز شکل جدیدی از آزارها، روانه روح یک زن می شود. گاه از دنیای واقعی کمی فاصله می گیریم و وارد فضای مجازی می شویم، اما آنجا هم به وفور مطالبی می بینیم که به بهانه شاد شدن و خندیدن، زن را به تمسخر گرفته و او را یک بی دست و پا و ساده لوح جلوه داده است تا او را به این باور برساند که مرد جنس برتر است.
غافل از اینکه زنی که روزی قرار است حکم مادر را داشته باشد، با اعتماد به نفسی که در او کشته شده است دیگر قادر به تربیت و پرورش فرزندان مستقل نخو اهد بود. خشونت بر علیه زن، آن نیست که او را مورد آزار فیزیکی قرار دهند، خشونت آن چیزی است که روح او را می آزارد و افکارش را مشوش می کند تا امیدی به آینده نداشته باشد و خود را موجودی بی ارزش بداند. خشونت، آن کلمات توهین آمیز، بدبینی ها و بی اعتمادی ها به یک زن است که او را از پای در می آورد. این قطره ای ناچیز از دریای بیکران مشکلاتی است که زن ایرانی با آن دست و پنجه نرم می کند و باز هم مقاوم است و هرگاه شعار مبارزه با خشونت را سر دهد، با تعجب به او می گویند: از کدام خشونت می گویی؟
شاید روزی برسد که باور کنیم جامعه ای رو به رشد و ترقی می گذارد که زنان در آن از ارج و ارزشی برخوردار شوند که دین اسلام برای آنان قائل شده و فرهنگ غنی کشور متمدنی همچون ایران با پیشینه درخشان به آن تأکید داشته است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.