خانه » جدیدترین » خاطرات حاج سیاح/۳۲

خاطرات حاج سیاح/۳۲

دوشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۷   شماره ۹۹۸

***

بخش سی و دوم

***

مهرداد یاری: آنچنان که گفتیم سید جمال الدین اسدآبادی شهریور ماه ۱۲۶۵ وارد اصفهان شده و با حاج سیاح و جمعی از بزرگان شهر ملاقات می کند. سید جمال الدین از حاج سیاح درخواست می کند که یکی از دوستانش را که در گذشته در نجف اشرف او را می شناخته و اهل اصفهان بوده است را اگر می توانند پیدا کنند حاج سیاح نیز ملاحیدر را یافته و به دیدار سید جمال الدین می برد این ملاقات سید جمال الدین را بسیار خوشحال می کند. زمانی که سید جمال الدین در اصفهان اقامت می کند مطلع می شود ظل السلطان برخی از عمارت های دوره صفویه در آن شهر را ویران کرده است به همین علت بسیار ناراحت شده و در ملاقات با ظل السلطان این موضوع را به او می گوید: حقیقت اینکه می خواستم به شما عتاب کنم در خصوص اینکه در اروپا و چین و هند و سایر ممالک آثار قدیمه را با کمال دقت حفظ و تعمیر می کنند. شما را چگونه دل رخصت داد که آثار دودمان محترمی مثل سلاطین صفویه را اینطور به خــاک پست کردید؟ در مقـابل ظل السلطان نیز دستور مستقیم شاه را عامل اصلی این خرابی ها معرفی می کند او نامه های ناصرالدین شاه را به سید جمال الدین نشان می دهد که در آن دستور به خراب شدن آن ها آثار باستانی داده شده است و گویا در تمام آن نامه ها به پادشاهان صفویه فحاشی نیز شده بود ظل السلطان همچنین اضافه می کند که دیگر آثارهای باستانی بزرگ اصفهان نظیر عالی قاپو و میدان نقش جهان نیز در خطر بوده اند اما به اصرار و تلاش او نجات یافته اند: … این طور کارهای نفرت آور را به من تکلیف و اجبار می کند و کشتن بعضی اشخاص بزرگ را به من حکم می کند تا مرا منفور نماید… حتی اینکه نمی خواهد ما برادران با هم خوب باشیم. در آن زمان هر پادشاه آثار رونق پادشاهان یا سلسله های پیش از خود را از بین می بردند تا دیگر نام آن پادشاهان خوب گذشته باقی نماند و بعدها چماقی نشود بر سرشان. البته در دوره قاجاریه این دست تخریب ها در تمام شهرهای ایران صورت می گرفته است.سید جمال الدین پس از بیست و دو روز اقامت در اصفهان آذرماه ۱۲۶۵ آنجا را به مقصد تهران ترک می کند در تهران نیز در منزل حاجی امین الضرب اقامت می کند سپس حاج سیاح نیز به محلات و بعد به تهران می رود در تهران به ملاقات سید رفتـه می بیند حاجی امین الضرب به واسطه مصاحبت بــا سید جمال الدین بسیار تغییر کرده و به قول حاج سیاح یکی از حق طلبان گردیده بود.همچنین به واسطه همین ابراز نظرات و سخنان جسورانه بسیاری با او دشمن شده بودند به ویژه شاه و کامران میرزا، از طرفی نیز کسانی همچون اعتماد السلطنه به این خاطر که سید جمال الدین مهمانی او را نپذیرفته بود با او دشمن شده و مدام بد گویی می کرده است: ثانیا حکومت با نایب السلطنه کامران میرزا بود، همه جا جاسوس گذاشته هر روز به شاه خبر میدانند که این سید، حرف قانون و آزادی میزند … از او فتنه تولید خواهد شد.
این در حالی بوده است که اگر از همان جاسوس ها و شخص کامران میرزا درمورد آزادی و قانون سوالی می شده هیچ کدام شان توانایی توضیح آن را نداشته و تنها آن کلمات را برای سرکوب مخالفان شان به کار می برده اند. در نهایت به توصیه حاج سیاح و حاجی امین الضرب برای در امان ماندن سید جمال الدین از تعدی شاه و درباریان و … راضی می شود که ایران را ترک کند زمانی که از شاه اذن رفتن می خواهد ناصرالدین شاه، انفیه مرصعی و امین السلطان انگشتر خود را برای او به عنوان هدیه می فرستند.سید جمال الدین به همراه حاجی امین الضرب از مرزهای شمالی خارج شده و به سمت روسیه می روند حاجی نیز به برادر جعفر خان تلگراف زده و به او گفته بود که در مسکو به سید جمال الدین خدمت کند. پس از رفتن سید جمال الدین از ایران، حاج سیاح نیز به اصفهان می رود. این به ایران آمدن سید جمال الدین، ناراحت شدن شاه و اطرافیانش از او و اجازه دادن به رفتنش از ایران شاید به ظاهر اتفاق خاصی به نظر نرسیده باشد اما در آینده خواهیم خواند که همین ماجرا چه مشکلاتی برای چه کسانی به وجود می آورد و آدم مدام تاسف می خورد بر کشوری که در برهه از تاریخ کسی مثل ناصرالدین شاه حاکم آن بوده است. حاج سیاح و خانواده اش پس از چند ماه اقامت در اصفهان مهر ماه ۱۲۶۶ اصفهان را ترک کـرده و به محلات بر می گردند همزمان ظل السلطان به تهران می رود حاج سیاح می نویسد که در این زمان از تهران خبر می رسد که امین السلطان با روش های مختلف ناصرالدین شاه را قانع می کند که قدرت ظل السلطان به واسطه حکمرانی بر شهرهای بزرگ می تواند خطر جدی محسوب شده و کشور را تجزیه کند.

ناصرالدین شاه نیـز می گوید بـه این شرط که ظل السلطان سیصد هزار تومان پول به او بدهد، او نیز اجازه خواهد داد که ظل السلطان همچنان بر تمام مناطقی که زیر نظرش بـودند، حکمرانی کند امــا ظل السلطان آن شرایط را نپذیرفته و از تمام مسئولیت هایش استعفا می دهد و تنها والی اصفهان باقی می ماند. از طرفی امین السلطان نیز به هر طریق ممکن پول را از زندگی مردم خارج کرده و آن ها را خرج عیاشی و تفریح و شکار و … شاه می کرده است و به این شکل روز به روز به ناصرالدین شاه نزدیک تر شده و امورات کشور را بیش از پیش در دست خود می گرفته است و جالب است بدانید امین السلطان در این زمان هنوز صدراعظم ایران نشده است ولی بیش از همه به شاه نزدیک شده و به حد بسیار زیادی بر او تاثیرگذار بوده است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.