خانه » پیشنهاد سردبیر » گزارش «وقایع استان» از علل طلاق در شهر اراک/جانم به لبم رسیده

گزارش «وقایع استان» از علل طلاق در شهر اراک/جانم به لبم رسیده

سه شنبه ۱۴ دی ۹۵ شماره ۴۹۷

روشنک مشتاق
وقایع استان

در سال جاری ۷ هزار و ۵۵۱ مورد ازدواج و ۲ هزار و ۲۰۴ مورد طلاق در استان مرکزی به ثبت رسیده است. براساس آمار استان ۲۵ درصد طلاق ها مربوط به سال اول زندگی مشترک و ۴۹ درصد در ۵ سال اول زندگی اتفاق می افتد.
این روزها دادگاه‌های خانواده پر شده از جوان هایی که قبل از ازدواج زمزمه های عاشقانه می گفتند، اما امروز چشم دیدن یکدیگر را ندارند. همان عاشقان سینه چاکی که طاقت یک لحظه دوری از هم را نداشتند، امروز در آرزوی رهایی از لحظات با هم بودن هستند. هر کدام برای نواختن ساز طلاق آن را با دلایل موجه و غیر موجه کوک می کنند، غافل از مشکلاتی که در پس طلاق گریبان‌شان را می‌گیرد.
آمار طلاق در جوامع انسانی رو به افزایش است و با توجه به تحقیقات انجام شده بیشترین میزان طلاق در پنج سال اول زندگی مشترک اتفاق می افتد. در ایران آمار رو به افزایش طلاق نگران کننده است، آماری که در برخی از استان ها از جمله استان مرکزی، میزان طلاق در آن ها نسبت به سایر استان ها ملموس تر است.
«یکی از آسیب‌های مهم و جدی استان بالا بودن آمار طلاق است، که نباید از کانون توجه‌ها دور بماند.» این جمله را محمود زمانی‌ قمی استاندار مرکزی در دی ماه سال جاری بیان کرده است، وی معتقد است:«اقدامات پژوهشی گسترده ای پیرامون علل طلاق صورت گرفته که دور شدن از فرهنگ سنتی و آسیب پذیری اخلاقی در کنار پایین بودن سطح معیشت و اقتصاد خانواده‌ها از عوامل موثر در این زمینه است.»
این شماره با ۳۰ نفر از افرادی که از ابتدای سال ۹۵ تصمیم به طلاق و یا اقدام به طلاق گرفته اند مصاحبه کردیم، نتایج جالبی به دست آمد، نتایجی که در آن مهم ترین علت طلاق خیانت مرد به زن بود.در ادامه نتایج این گفت و گو را بررسی می کنیم.
مهم ترین علل طلاق در بین ۳۰ شهروند اراکی که تصمیم به طلاق گرفتــــه اند و یا اقدام به طلاق کرده اند.


جمعیت زیادی در جلوی در ایستاده و منتظرند تا نوبت دادگاهشان شود. حیاط کوچکی که در جلوی ساختمان است مملو از دختران و پسران جوانی است که پرونده به دست در انتظار پایان دادن به زندگی مشترکشان هستند. وارد ساختمان که می شوم در دو طرف راهرو ایستاده اند، وکیل و موکل از هم قابل تشخیص نیستند. همه مدعی حق خود هستند، همه خود را دارای حق مطلق می دانند و گویی مقصر فرد دیگری است.
پیرمردی در آبدارخانه مشغول ریختن چای است؛ می گوید:” هر روز بیش از ۱۰۰ مراجعه کننده به اینجا می آیند، اکثرا افراد جوانی هستند که ندانسته باهم ازدواج می کنند. در این دادگاه دیگر خبری از کبودی زیر چشم و مردانی که دست بزن دارند، نیست. اکثرا قبل از کتک کاری درخواست طلاق می دهند. چند ماه پیش دختر و پسری روز بعد از عقدشان آمده بودند طلاق بگیرند. داستان جالب این بود که اختلافشان روی تشخیص اشتباه رنگ بود که انگار آقا داماد به عروس گفته بود تو کور رنگی داری.”
پیرمرد این را می گوید، لبخندی می زند و می گوید:” یک بار هم یک آقایی را دیدم که می خواست از زنش طلاق بگیرد و می گفت زنش او را کتک می زند.” رو به من می کند و می گوید:” باور می کنی؟ یک مرد از زنش کتک می‌خورد؟”
جمعیت زیادی در انتظار وقت دادگاه هستند. عده ای سراسیمه، خشمگین و عصبانی و اما عده ای با هیجان آمده اند تا زندگی مشترک را پایان دهند.
هیلا وکیل دادگستری است و می گوید:”زندگی مشترک آغاز پذیرش شباهت ها و تفاوت هاست. در دوره مجردی اگر خود را به تنهایی در نظر می گیریم، اما در زندگی مشترک فقط من به تنهایی نیستم و دیگر ما شده ایم. در دادگاه های خانواده برخی مسائل واقعا تنها راهکارشان طلاق است، اما در برخی موارد با کمی گذشت تمام مشکلات حل می شود.”
هیلا می گوید:” الان یک پرونده در دست دارم که دختر و پسر جوانی می خواهند به خاطر دخالت مادرشوهر در انتخاب اسم فرزندشان از هم جدا شوند. مشکلی که شاید در قدیم اصلا مشکل نبود و برای احترام به بزرگترها از آنها درخواست می کردند تا اسم فرزندشان را انتخاب کنند.”
مینا ۵۳ ساله در راهرو به دیوار تکیه داده است و مدام از پنجره به بیرون نگاه می اندازد. می گوید: “بعد از ۳۲ سال زندگی مشترک، آمده ام طلاق بگیرم. ۳۲ سال تحقیر شدم، کتک خوردم، اما دم نزدم. ماه گذشته دخترم ازدواج کرد، چهار فرزندم از آب و گل درآمده اند و حالا می خواهم برای خودم زندگی کنم.”
او می گوید:” شوهرم کارخانه دار و در زندگی اجتماعی اش فرد موفقی است، اما در زندگی زناشویی فردی بداخلاق و خودخواه است. چند بار از رابطه اش با زن های دیگر مطلع شدم، اما به خاطر بچه هایم هیچ نگفتم اما یک روز این داستان باید تمام می شد و امروز آن روز است.”
مینا ادامه می دهد:” همه اقوام با شنیدن درخواست طلاق مسخره ام کردند و گفتند سر پیری و معرکه گیری اما من می خواهم برای خودم زندگی کنم. خسته شده ام از حرف مردم. خسته شدم از زندگی کردن برای مردم. جالب است که شوهرم هم هیچ ممانعتی نکرد و از این تصمیم بسیار خوشحال شد.”
مرضیه در کنار پدر و مادرش ایستاده، چهره ای رنگ پریده که مدام دست هایش را که جای سوختگی با سیگار دارد، زیر آستین مانتویش پنهان می کند. از او درباره علت آمدنش به دادگاه می پرسم، می گوید:” ۶ ماه است که ازدواج کردم، ماجرای کتک کاری من و شوهرم درست بعد از ماه عسلمان شروع شد. شوهرم ناراحتی اعصاب دارد. شوهرم از خانواده ای ثروتمند است و وقتی به خواستگاری من آمد همه تعجب کردند، چون اختلاف طبقاتی زیادی داشتیم. بعدها فهمیدم که خانواده اش به خاطر بیماری اعصاب شوهرم فقط می خواستند برای او زن بگیرند تا وضعیت روحی اش بهبود یابد و این ماجرا را به من نگفتند. شوهرم شکاک است، هر روز من را کتک می زند، تا به حال به خاطر آسیب‌هایی که به من وارد کرده، ۳ بار به بیمارستان رفته‌ام و یک بار دستم شکسته است. “
جای سوختگی های روی دستش را نشان می دهد و می گوید:” تمام دست هایم را با آتش سیگار سوزانده، حالا یک ماه است که به خانه پدرم آمدم تا طلاق بگیرم.”
علل طلاق در گروه های سنی شهرها و خانواده های مختلف متفاوت است و در این شماره تنها به بررسی مهمترین علل طلاق در بین ۳۰ شهروند اراکی پرداخت.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.