سه شنبه ۲۵ خرداد ۹۵ شماره ۳۴۴
گروه سیاسی- اسحاق شهبازی
گروه سیاسی- اسحاق شهبازی:
“خانهها بدن شهر را میسازند اما این شهرونداناند که به شهر روح میبخشند.”
ژان ژاک روسو
امروزه خطری که در تمام سطوح جامعه ایران را تهدید میکند “قانون گریزی ” و بی توجهی به نوشته های قانون است .شعاع این قانون گریزی در حدی است که بسیاری از مصوبه های مجلس گرفته تا حتی عبور از چراغ قرمز در انتزاع وجود دارند ولی اجرا و عمل به این قوانین برای کسی به هیچ عنوان محلی از اعراب ندارد .بسیاری معتقدند که بوروکراسی حاکم بر ایران یک سیستم معیوب و شتر مرغی نه مدرن نه سنتی است .که مهمترین مشکلات آن عبارتند از : مقرراتی که به عنوان عامل اصلی بالابردن کارآیی سازمان طراحی شده اند آنچنان اهمیت پیدا کرده اند که هدف و مقصود نهایی فراموش شده است و روابط بسیار خشک و غیر شخصی و کلیشه ای شده اند. ،تصمیم گیری ها به مطلق گرایی گرایش پیدا کرده اند و انتخابها از قبل پیش بینی شده اند و به راه های دیگر ترغیب نمی شود.رفتار انعطاف ناپذیر به روابط خریدار و مشتری و مدیریت و کارکنان صدمه زده است.استاندارد کردن و دستورالعمل های روزمره و تکراری ، هماهنگی و سازگاری با محیط را مشکل می کند.اعمال ” کنترل بر مبنای دانش ” ، متخصصانی را تربیت کرده است که نظریات آنها با مدیران و سرپرستان عادی در تضاد می افتد و برای همین باید متخصصان حذف شوند و تفکرات قدیمی بدون انعطاف در سیستم باقی بمانند. و به طور کلی در نتیجه کاغذی بازی ، فساد و بی تفاوتی نسبت به قانون که عده ای در راس سیستم به وجود آورده اند سایر مردم نیز قوانین کشور را نا دیده بگیرند. در واقع قرار گرفتن کشور ما در رده کشورهای که بالاترین آمارهای فساد اقتصادی را دارد مردم را به جایی رسانده است که به جای رعایت قانون آنها نیز به فکر دور زدن قانون باشند. بنا بر تحلیل متفکران تمام سیستم های بوروکراسی شامل یکی از موارد زیر می باشند .
۱- بوروکراسی کاذب: در این نوع بوروکراسی قوانین و مقررات از بیرون به سازمان تحمیل می شوند و فرادستان و فرودستان آنها را باور ندارند و با تبانی یکدیگر تلاش می کنند که قوانین و مقررات را دور بزنند.
۲- بوروکراسی نمایندگی: این نوع بوروکراسی فرودستان و فرادستان در مورد اجرای قوانین و مقررات توافق و تفاهم دارند ۳- بوروکراسی تنبیهی: در این نوع بوروکراسی یکی از دو گروه فرادستان و فرودستان قوانین و مقررات را به سود خود تنظیم و بر گروه دیگر تحمیل می کند.
بنابراین بوروکراسی ما شبیه به یک نوع بوروکراسی کاذب است که هر دو گروه در سیستم به خوبی قوانین را رعایت نمیکنند اما چرا؟
در روان شناسی یک نوع سازوکار دفاعی برای صیانت از نفس برای انسانهای وجود دارد به نام ” همانند شدن با متجاوز”
به گفته روان شناسان اگر تمام خواستهها و نیازهای بشر به راحتی ارضا میشد، دیگر در زندگی چیزی به نام «مشکل» وجود نداشت؛ اما به دلایل گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ، عملاً این اتفاق نمیافتاد و موانع فروانی بر سر راه ارضای خواستهها و نیازهای انسان قرار میگیرند و همین باعث میشود که زندگی انسان سرشار از کشمکشها و تنشهای فراوان باشد. این مسأله سبب اضطراب و رنج میشود و تعادل روانی را به هم میزند. انسان برای اینکه در برابر این فشارها و رنجها که اساس شخصیت را تهدید میکنند، مقاومت کند و خود را از فروپاشی و نابودی حفظ کند، از مجموعهای از سازوکارهای دفاعی بهره میگیرد و به این ترتیب میان انگیزهها و کشمکشهای متعارض، سازگاری پدید میآورد و اضطرابها و دردهای خود را تسکین میبخشد؛ بنابراین هدف سازوکارهای دفاع روانی آن ا ست که شکستها و ناکامیها بیاهمیت نشان داده شوند، از دردها و اضطرابها کاسته شود و انسان احساس ارزشمندی پیدا کند. این سازوکارهای روانی مسائلی کاملاً طبیعی هستند و برای بقای آدمی ضرورت دارند؛ اما هنگامی که در بهرهگیری از آنها افراط شود و انسان به شکلی مبالغهآمیز از این واکنشهای طبیعی استفاده کند، همین سازوکارهای دفاعی میتوانند به اموری ویرانگر تبدیل شوند، ارتباط انسان با واقعیتها را از بین ببرند، او را در شناخت خود به خطا افکنند، مانع رشد و تکاملش شوند و در جهت توجیه خطاها و فرار از مسئولیتها به کار گرفته شوند.
در این مکانیزم، افراد با تقلید خصوصیات کسی که به آنها ظلم کرده ، نقش او را ایفا می کند تا بتواند اضطراب خود را در مقابل خطرات بیرونی مهار کند.شخص ناآگاهانه خود را در قالب فرد دیگری قرار میدهد و یا خود را با او یکی احساس میکند.
همانندسازی در رشد شخصیت افراد و جامعه اهمیت بسیاری دارد. گاهی افراد ضعیف که اعتماد به نفس ندارند، خود را با شخص مقتدری که سیستم را به خوبی دور زده است همانند ساخته و از قدرت او احساس قدرت و اعتماد به نفس میکنند.سازوکار دفاعی عبارت است از واکنش ناخودآگاه خود (من) به عنوان قسمتی از شخصیت به منظور کاهش اضطراب از طریق تغییر در ادراک واقعیت. پس مکانیسمهای دفاعی شیوههایی هستند که افراد به طور ناخودآگاه در برابر رخدادهای اضطرابآور به کار میبرند، تا از خود در برابر آسیبهای روانی محافظت کنند. سازوکارهای دفاعی موجب کنار زدن افکار متعارض یا ناخوشایند از حیطهی هوشیاری شده و به این ترتیب اضطراب را در فرد کاهش میدهند. ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان دریاﻓﺘﻪاﻧﺪ کـﻪ ﺳـﻼﻣﺖ روانی ﺑـﺎ ﭼﮕـﻮنگی ﺑﻪکارگیری ﺳﺎزوﻛﺎرﻫﺎی دﻓﺎعی ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪﺷﺪه ارﺗﺒﺎط دارد. اﻓـﺮادی ﻛـﻪ اﻳـﻦ ﺳﺎزوﻛﺎرﻫﺎ را ﺑﻪ ﻛﺎرمیﺑﺮﻧﺪ ﺑﺎ اضطراب ﺑﻪﺧﻮبی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ میﻛﻨﻨـﺪ و ﭘﺎﺳﺦ ﺳﺎزﮔﺎراﻧﻪ ﺑﻪ ﻛﺸﻤﻜﺶﻫﺎ میدﻫﻨﺪ.ولی این مهم نیست این کاهش اضطراب واقعی است یا توهمی
همه ی انسان ها کم و بیش، در زمان های مختلف و در مراحل متفاوت زندگی خود به این سازوکارها متوسل می شوند، بنابراین استفاده از آن ها به خودی خود نشانه ی سلامت یا اختلال نیست. مهم این است که چه سازوکاری، به چه میزانی، در چه دوران و مقطعی از زندگی و در ارتباط با چه تعارضی به کار گرفته شود. در افرادمختلف جامعه استفاده از این سازوکارها به گونه ای شکل می گیرد که مانع برخورد واقع بینانه ی فرد با واقعیت های پیرامون خود شود و افت عملکرد روانی و اجتماعی وی را به دنبال دارد.
بنابراین وقتی شخصی در جامعه ای با فسادهای اقتصادی بالا و آمار زیاد قانون گریزی زندگی میکند که هر روزه اخبار زیادی در مورد بابک زنجانی ها و کسانی که با رشوه و رانت از قانون رد شده اند به جای اینکه سعی کند به قانون کمک کند سعی میکند به جای مقابله با ظلم خودش به یک ظالم بدل شود و برای فریب دیگران و گریز از قانون و بوروکراسی تلاش کند . اینهمانی شدن با متجاوز از زمانی اتفاق می افتد که سیستم از بالا از طریق این مکانیزم میخواهد با مردمی که در زیر بوروکراسی کاذب که توسط عده ای هر روز دور زده میشود، یکی شود و مردم هم همین حالت را دارند و میخواهند با گروههای که با فساد و رانت به مقامی رسیده اند و متجاوز هستند یکی شوند. در نتیجه وقتی دولت تمام قصدش این است که مسائل سیاسی را کنار بزند، مسائل حقیقی سیاسی مطرح نشود، با توسل به مسائل شبهسیاسی از اقتصاد استفاده کند که مسالهای است به شدت سیاسی تا سیاست را کنار بزند مردم نیز سعی میکنند تا سیاست را از عرصه عمومی حذف کنند و تمام اعتراض خود را از طریق گریز از قوانین مدنی نشان دهند.
چه باید کرد ؟؟؟
حال یک بار دیگر کتیبه سوگند وفاداری شهروندان آتنی را پیش چشم خودمان بگذاریم و ببینیم قوانینی که بیش از بیست قرن پیش یونانی ها برایشان جان میدادند ما امروز چگونه میبینیم. ما درکجای جهان ایستاده ایم با خواندن این کتیبه گویی این زنگ صدای شهروندان آتنی بود که مرا به باز خوانی کتیبه فرا میخواند: “سوگند که ما تا پای جان در هواداری آرمانها و هستیهای قدسی شهر خویش خواهیم کوشید، چه تک و تنها و چه با هم، در شمار بسیار. ما در پیشبرد حس وظیفهمندی در برابر جامعه آنی درنگ نخواهیم کرد، ما قانونهای شهر خویش را ارج خواهیم نهاد و پیروی خواهیم کرد. ما شهر خویش را نه تنها آنچنان که به دست ما رسیده است که بارها و بارها بهتر و با شکوه تر و زیباتر از آنچه پیشینیان ما به ما واگذاشتند به دست آیندگان پس از خویش خواهیم سپرد”. آیا امروز یک ایرانی همین حس هویت بخشی را نسبت به قوانین جاری در کشورش می بیند؟ شهروندی و رعایت قوانین در گرو پیوندهایی است که فرد و جامعه را با هم برآورد و خیر فرد و خیر گروه را به هم برآمیزد. فرد فرد ما را به هم گره زند و ادعای “حق” هر یک بر دیگری را با پذیرش “وظیفه” از سوی دیگری (در برآوردن آن حق) هم عنان سازد. بدین روی این جمع و جامعه است که بایست حق جدا بودن، حق فردانیت و حق متفاوت بودن از جمع را بپذیرد و تنها آنگاه است که رشته مفهومهای حقوقیای چون حق رای، دست اندرکاری در سیاست اداره شهر و مشارکت در سرنوشت آن و نیز حق برخورداری از امنیت و امکانهای نهادینه شهری در زیر چتر مفهومی چون “فرد شهروند” به هم میرسند.
بدین سان رعایت قانون تنها یک مقوله اخلاقی نیست ، این بحث ما را درگیر گفت و گو درباره کاربست هوشمندانه حق و مسئولیت مشارکت سیاسی میسازد. خلاصه آنکه که علاوه بر اینکه باید “رهبران” سرمشق رفتار جمعی باشند، شهروندان نیز میبایست مهارتهای شهروندی (مانند همکاری و همدلی، بالا بردن تراز دانش اجتماعی و هنر پرسشگری از دولتمران) را بیاموزند.
امروزه سیال شدن جغرافیایی مکان، چند و چون شیوه کار و تولید مدرن، پیشرفت شگرف علم تجربی و گسترش رسانههای گروهی نقش نوینی بر جهان انسانها نهاده است و جامعه ارگانیک باستانی را به دست فراموشی سپرده است. پس باید با درس گیری از مفهوم آتنی شهروندی به معنای نوینی از شهروندی اندیشید که در خور جهان و جامعه نوین باشد.
آیا نباید هر یک از ما به فرزندان این مرز و بوم ارزشهای داوطلبانه و بیمزد و منت خدمت دولتی را آموزش دهیم؟ آیا نباید به آنان بیاموزیم که باید قانونهای ناعادلانه را به چالش گرفت و قوانینی که به نفع اکثریت است ولی ممکن است من را به چالش بکشید را باید رعایت کنم؟ و در راه مدرسه و محله و اداره و شرکت از کارکرد انجمنها و همکاری و همدلی گروهی بهره برد؟ امروزه کارهای به ظاهر کوچکی چون همکاری داوطلبانه با ماموران آتش نشانی ویا با گروههای خیریه در بازسازی خانههای فرو دستان، تکاپوی گروهی بشر دوستانه و بنا نهادن سازمانهای غیر دولتی، اساس آنچه که حس شهروندی را سامان میدهد، در جان و دل جوانان و نوجوانان کشورهای دمکراتیک مینشاند. بیگمان شهروندانی از این دستهاند که آنچه را که روسو روح شهر میدانست همچون هوای تازهٔ امید در کالبد جامعه میدمند.
ولی در کشور ما رفتارهای اجتماعیای چون پاره کردن صندلی سینما و اتوبوس، رانندگی قانون گریزانه، کودک آزاری، به تماشای اعدام رفتن، خرافه باوری، کتاب گریزی، دورویی، تعصبهای قومی و قبیله ایی، رشوه دهی و رشوه خواری، کم کاری، پارتی بازی، کتک کاری خیابانی و نیز باورهای نادرستی چون استبداد رای گهگاه هدف نقد شاعران (بهار، دهخدا، ایرج میرزا …) و هنرمندان (نمایش شهر قصه) و داستاننویسان (صادق هدایت، جمالزاده، گلستان ….) و کارگردانان (عروس آتش …) بوده است ولی صد افسوس که متفکران ما در پیگیری شیوه نقادی اجتماعی کم کاری بسیار کردهاند.
از طرفی تقریبا این یک اصل پذیرفته شده در میان متفکران ایرانی است که چنان اندیشیدهاند که ناهنجاریهای اجتماعی ایرانیان پی آمد شیوههای رفتار و عمل دولتمران بوده است و از این رو نقد حکومتگران را بر نقد تودهها برتری دادهاند. به نظر من باید هر دو گونه یعنی نقد حکومتگران و سیاست پیشگان و نقد مردمان کوی و برزن را با هم به پیش برد. میبایست همزمان در دو جبهه جنگید. بیشک جامعه مدنی بر بستر مفهومی ایجابی از شهروندی خواهد رویید و فراهم آوردن چنان بستری خود بسته به نقد بیامان کاستیهای فرهنگی و رفتارهای تودههاست. هدف چنان نقدی نه به زیر کشیدن دولت که آشکار کردن کاستیها و رنج و دردمندی یکایک شهروندان است. این گناه دولت نیست که یک هموطن گلهای باغ همگانی را از ریشه میکند و بساط سبزه و چمن را لگد کوب میکند یا زباله را در جوی خیابان میریزد. ولی آیا این کار به قصد انتقام از آن فاسدان بزرگ اقتصادی است ؟
ایا اگر یک انسان معمولی در این کشور که دستش به جایی نمی رسد وقتی اخباری مبنی بر اینکه بابک زنجانی ها میلیاردها تومان از بیت المال مملکت بر میدارند به جای مقابله با بابک زنجانی پروری خودش در حد خودش به یک بابک زنجانی بدل شود و یک صندوق صدقه عمومی را ببرد نباید او را به چلش کشید ؟
به راستی چطور باید به کارکرد دولت حساس بود اما از پایمال کردن حق شهروندی به دست شهروندان دیگر چشم پوشید؟