یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ شماره ۱۱۳۰
نیم ور کهنسالِ نام آور
بخش سی و پنجم فصل پنجم
مهدی لعل بار- جواد احدی- شهرزاد قربانی/ نویسندگان:
ساختمان قلعه
آقای حاج احمد سراجه نقل میکند: «قلعه جمشیدی بنایی به شکل مستطیل بوده است. درب آن به گونهای طراحی شده بود که با یک سیستم آبیاری میتوانست به راحتی خیس شود تا امکان آتش زدن آن توسط مهاجمین وجود نداشته باشد. در بالای دیوارها که حدود ۴ یا ۵ متر ارتفاع داشتند اتاقهایی وجود داشت که به آنها«بالا خانه»میگفتند. در دیوارهای آن سوراخهایی برای تیر اندازی وجود داشت که یکدیگر را پوشش میدادند که شبیه طرحی است که بعدها فرانسویان در قلعههایشان پیاده میکردند. »
قلعه دارای راهروهای تودرتو، مطبخها، طویلهها و اتاقهای زیادی بوده است که ترکیب قرار گرفتن آنها در کنار هم میتواند رازهایی را برای ما روشن کند. زمانی که صحبت از تکنولوژی در ساخت خانه میشود، شاید به جرأت بتوان گفت این قلعه از انواع تکنولوژی زمان خود که هم اکنون با طرق دیگری استفاده میشود، بهره میبرده است.
در زیر اتاقهای نشیمن معمولاً طویلههایی قرار داشته است که محل نگهداری دامهای اهالی ساکن در قلعه بود. حرارت بدن دامها باعث ایجاد گرما برای اتاقهای فوقانی میشد و در فصل سرد زمستان زندگی را برای ساکنین امکان پذیر می کرد. حتی با ایجاد یک حفره در کف اتاق و زیر کرسی این انتقال حرارت را بهینه استفاده میکردند.
در اتاقها کانالهایی مانند دودکشِ شومینه دیده میشود. به نظر میرسد سالها پیش مردم این دیار از شومینههای چوبی بهرهمند بودند.
قلعه دیوارهایی با ده متر ارتفاع و در حدود دو متر قطر دارد. داخل این دیوارها در طبقه دوم اتاقکهایی با عرض یک و نیم متر و ارتفاع سه متر با سقف تخم مرغی شکل تعبیه شده که محل مناسبی برای نگهبانی و کار بوده است.
دکتر فرهادی در تحلیل این فضاها معتقد است: «فرورفتگی هایی در فواصل آنها دیده میشود که در این فضاهای بازتر، دریچهای نیز برای نورگیری، نگهبانی و دیدبانی به بیرون دارد. این اطاقکهای متعدد، محل برپایی دستگاههای کرباس بافی و متناسب با آن بوده است. بدین طریق افزون بر استفاده بهینه از فضای این اطاقکها در مواقع ضروری و جنگ، محل تردد و جابجایی سریع نیروها بوده و هم چنین سبب سبکی دیوار میشده است….در خانههای بازمانده دو طبقۀ مجاور حصار، در جبهه جنوبی برای سبک کردن بار اطراف طاقهای طبقه اول از بوتههــای «جــاز»، «کارام کش» و «گون» استفاده کردهاند. برای مقاوم کردن شمشههای طاقها به جای آرماتور از ترکههای درخت بید استفاده شده است. هم چنین برای مقاوم کردن گچ شمشه، آن را با کرکهای کرک (karak) میآمیختهاند. کرک را از میوه نوعی نی به نام کردول میگرفته اند که در کنار نهرها و استخرهای آب میروید.
به جای گچکاری خانهها از گل زردی که ازآبگرم میآورند استفاده میرده اند.»
به نظر میرسد این نوع استفاده از دیوارها خود نوعی تکنولوژی چند منظوره داشته است، حفاظت خوب به دلیل استحکام آن، تو خالی بودن دیوار برای سبک شدن آن و جلوگیری از تخریب زود هنگام، سقف هشتـــی آن برای استحکام و استفاده بهینه از فضا، تعبیــه و پیش بینی برای استفاده از آنها چه در دوران آرامش برای کار و استفاده برای زمان جنگ نیز از جملۀ این موارد هستند.
از دیگر مواردی که در خصوص سیستم حفاظتی قلعه ایجاد شده بود میتوان از دروازۀ چوبی مجهز به ابزارهای ضد آتش سوزی نام برد که آب مورد نیاز خود را از مخزن آب بزرگی به نام «سنگ آب» که بر روی پشت بام قلعه قرار داشته تأمین میکرده است. حجم این مخزن بیست من شاه (شش کیلویی) بوده است. در مواقع مورد نیاز آب را بر روی دروازه باز میکردند تا خیس شود و آتش نگیرد.آقای عباس عبدالوهاب میگوید: «درب قلعۀ جمشیدی بسیار محکم بود و حتی گیجینِ (لولا) درب هم از سنگ بوده است و آن را قفل و بند میکردند.»
این قلعه دارای چاه آب، مرده شوی خانهای با در سنگی و سایر تأسیسات لازم بوده است. از قلعه جمشیدی هنوز نبشی و بخشی از دیواره جنوبی و شرقی (آفتاب رو ترین بخش) باقی مانده که در حال فرو ریختن است. اما همین آخرین بازمانده و معماری جالب حصار فوق العاده استوار و شگفت آور آن قابل توجه و بازدید مهندسان معمار و باستان شناسان میباشد.
احتمالاً قسمت بالای این حصار نیز دارای راز و رمزهای خاص خود بوده است. پیرمردان کهنسال میگویند در بخش فوقانی دیوار و در کنار کنگرههای آن، راهرویی برای عبور و گردش بی خطر افراد، تیر ندازی، سنگ اندازی و … بوده است.
تا اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ نیز همچنان تعدادی از اهالی در داخل آن زندگی میکردند.
آن چه که در یاد و خاطر اهالی نیمور مانده، این است که این قلعه بارها پدرانشان را از حمله دشمنان و هم چنین از تاخت و تاز و غارت یاغیان در امان نگهداشته است.
دیگر قلعه های نیمور
نیمور دارای دو قلعه دیگر نیز بوده است. یکی قلعۀ معروف به حاج عبدل میباشد که توسط حاج عبدالله نیموری در ضلع شمالی امامزاده محمد و اسماعیل(ع) و همزمان با ساخت بنای ساختمان امامزاده بنا گردیده بود. امروزه دیگر از این قلعه چیزی به جا نماده است و خرابههای آن در پشت ساختمان امامزاده به چشم میخورد. این قلعه در زمان خود چسبیده به حصار نیمور و خارج از آن بنا شده بود. در کتاب سفرنامۀ عراق عجم نیز اشاره کوچکی به آن شده است: « بیرون نارین قلعه، قلعۀ تازهای است که حاجی عبدالله نیموری که در عهد خاقان خلد آشیان مبرور بوده، بنا نموده است و مسجدی بس عالی و آب انباری بسیار بزرگ در حوالی مسجد که امروز خراب است نیز از ابنیه و آثار حاجی عبدالله مزبور است.»
دیگری قلعۀ معروف به قلعۀ نائب میباشد. از این قلعه نیز چیز زیادی به جز بخشی از دیوارهای غربی و شمالی و برج دیدبانی که در محل تلاقی این دو دیوار پابرجاست چیز دیگری باقی نمانده است. تا چند سال پیش نیز در آن زندگی میکردند.
کاروانسراهای نیم ور
نیمور دو کاروانسرا به نامهای کاروانسرای عزیزالله و کاروانسرای مشهدی احمد نیز داشته که اکنون اثری از آنها دیده نمیشود. وجود کاروانسرا در این شهر نشان دهنده آن است که مسیرهای مهمی از آن عبور کردهاند که از جمله میتوان به کاروانهای تجاری اشاره کرد.
با توجه به اینکه شهرهای دلیجان و قم و کاشان از سمت شرق و شهرهای محلات و خمین و گلپایگان و اراک از سمت غرب به این شهر تردد میکنند، وجود این کاروانسراها نشان میدهد که مسیرهای اصلی ارتباطی این شهرها از نیمور عبور میکرده است.
حمام قدیمی
نیمور دارای یک حمام عمومی است که در میان بافت قدیم و در قسمت شمال مسجد جامع قرار دارد. قدمت آن مربوط به زمان قاجاریه است و چند بار بازسازی گردیده است.
در گذشته آب مورد نیاز آن از طریق چشمههای جنوبی نیمور تأمین میشد و دارای منبع ذخیره و تصفیۀ آب نیز بوده است. برای گرم کردن آب کورهای به نام «تون» در حمام وجود داشت که برای روشن کردن آن مسئول حمام بایستی به بیابان میرفت و بار هیمه میآورد یا آنکه هیمه را خریداری میکرد. هیزم مورد نیاز را نیز از دشت و درختان خشک شده تأمین میکرد. اکنون سوخت آن نفت یا گازوئیل است.
آب تصفیه شده به داخل «خزینه» وارد شده تا از طریق شعلهای تون گرم شود.
حمام به شکل گنبدی شکل ساخته شده و برای روشنایی بیشتر و همچنین مسیر جابجایی هوا، بالای گنبد آن سوراخی تعبیه شده است.
سیپک
یک مسیر آب زیرزمینی در شمال نیمور، آب روستای قلاور را در شرق نیمور تأمین میکرد. در محلۀ چاله قنات امکان دسترسی به این آب با تعبیۀ بیست پله وجود داشت که به آن «سیپک» میگفتند.
آب ولرم آن باعث شده بود تا زنان لباسهای خود را در آن بشویند، به همین دلیل آب روستای قلاور غیربهداشتی شده بود و مردم قلاور درخواست بستن سیپک نیمور را کردند. حاج عباسعلی رجبی در خصوص سیپک میگوید: « آب آن در تابستان بسیار خنک و در زمستان گرم بود و زنان در آن لباس میشستند. ارتفاع این محفظه حدود ۲ متر بود و ابعاد آن ۴ متر پهنا و ۱۰ متر طول داشت و حدود ۱۰ نفر در دو طرف جوی آب میتوانستند مشغول شستن لباسها شوند.»
پیرمردان و پیرزنان قدیمی نیمور یاد میکنند که در جوانی و هنگامی که هنوز مواد شوینده به شکل امروزی وجود نداشت نیموریها از «پشوه» برای شستشوی لباسها در سیپک استفاده میکردند و از آن به عنوان یک پاک کننده و سفید کننده خوبی یاد میکنند.
پُشوه بوتهای مملو از تیغهای سفید رنگ و درشتی است که بسیار تند مزه است و در دل کوهها میروید و از ریشۀ آن برای تهیۀ پودر شستشو استفاده میکردند. به این ترتیب که پس از چیدن، ریشۀ آن را خشک کرده و در سرکوب کوبیده، حسابی آن را نرم کرده و برای شستشو استفاده میکردند.
-۴ یخچال نیمور
یخچالهای ایران در مناطقی ساخته میشدهاند که تابستانهای بسیار گرم و زمستانهایی با حداقل ۲۰ روز یخبندان داشتهاند، یعنی بر فلات ایران، فلاتی که در همه حال کم آب، گاه یخبندان و گاه گرم و سوزان است و نیز در شهرهایی که در پای کوهها، میان دشت و کویر و صحرای لوت و کوههایی که آنها را در برگرفتهاند، پراکندهاند. اقلیم فلات ایران دارای دو ویژگی سرمای کافی در زمستان که ساختن یخ را امکانپذیر میسازد، و گرمای شدید در تابستان است. گرمایی که استفاده از یخ را در این فصل توجیه پذیر و البته دلپذیر میکند. در زمستان شبها یخبندان و روزها آفتابی است. به دلیل ارتفاع که در همه جا بالای هزار متر است و نیز خشکی هوا، بارش برف کم شمار است (کمتر از ده روز در سال) اما روزهای یخبندان فراوانتر است، چیزی میان ۱۰ تا ۲۰ روز در سال در حواشی کویر و ۳۰ تا ۳۵ روز در ارتفاعات و پای کوهها به علاوه خشکی هوا و تضاد دامنهها نقش مهمی ایفا میکند که در همه جا مشهود است. ساختن یخ براساس بهرهگیری از این ویژگیهای اقلیمی نهاده شده است، ویژگیهایی که آب حوضچههایی را که در پناه دیوارهای بلند ساخته شدهاند به هنگام شب منجمد میسازد و در روز مانع از ذوب شدن آن میگردد، سپس یخ را در گودالها میریزند تا در تابستان که معدل درجۀ حرارت آن بندرت از ۳۰ درجه سانتیگراد بالای صفر کمتر میشود به مصرف رسانند.
یخچال متشکل از دو کلمه یخ و چال، در واقع جایی است که یخ در آن درون چاهی نگهداری میشود. در ناحیۀ کرمان این یخچالها را یخدان نیز مینامند. کلمهای مرکب از دو کلمۀ یخ و دان «صندوق».
قد و اندازۀ یخ دانها متفاوت اما طرح و نقشۀ آنها تقریباً یکسان بوده است. آنها متشکل از یک مخزن، شامل چاهی وسیع برای انبار کردن یخ هستند که سقفی مخروطی و غالباً بسیار مرتفع دارد و دیوارهایی بسیار بلند که در سمت جنوب حوضچههایی که در آنها یخ میسازند، بر پا ایستادهاند.
یخچالها، این «کارگاههای یخ سازی» طی قرنها، جزئی از بناها و خدمات عمومی رایج در شهرها و حتی روستاهای حواشی کویرهای ایران بودند.
در غرب نیمور و فاصلۀ ۵۰۰ متری میدان سنگی بنایی گنبدی شکل ساخته شده از کاهگل قرار دارد. این بنا تنها یخچال باقیمانده در منطقه میان خمین و دلیجان است که هنوز پابرجا مانده است و مربوط به دوران قاجاریه میباشد وآن را میتوان از معدود بناهای تاریخی نیمور نام برد که تقریبا سالم باقی مانده و ساختمان آن تا حدود زیادی شکل اصلی خود را حفظ کرده است، هرچند بدنۀ خارجی و قسمتی هم در داخل آن در سال ۱۳۸۲ توسط سازمان میراث فرهنگی بازسازی شده است، چرا که نمای بیرونی یخچال بر اثر بارشهای جوی فرسایش یافته و شیارهایی بر روی آن ایجاد شده بود، ولی اکنون بازسازی و ترمیم شده است تا از گزند تخریب نجات پیدا کند.
یخچال مالکیت خصوصی و یا اجاره ای نداشت، بلکه به عنوان مشاع در اختیار همۀ اهالی بود که با همیاری همدیگر آن را اداره میکردند. از جمله تمیز کردن آن قبل از یخ ریزی و بعد از آن، تعمیرات، و همچنین عملیات یخریزی و یخ برداری از آن بصورت همیاری بود.
به نظر میرسد موقعیت قرار گرفتن آن در منطقه و ایجاد سایه در زمین غربی، که عملیات تولید یخ در آن انجام میشد از نکات قابل توجه در ساخت آن میباشد. ضمن اینکه فاصلۀ یخچال تا خانههای مسکونی بسیار بیشتر از فاصلۀ یخچال تا دشت است، چرا که یخچال در دشت قرار داردکه خود به نوعی مؤید این است که کارکرد یخچال بیشتر برای کار و زمین کشاورزی بوده است. چنانچه وجود آب انبار در منطقۀ مسکونی خود دلیل دیگری برای این موضوع است. آب انباری که آب شرب و خنک مورد نیاز مردم را در فصل تابستان تأمین میکرده است.
یخچال دارای دو هزار متـر زمین بـــــرای عملیات یخ سازی بود. این زمین در پشت یخچال و غرب آن، واقع شده و سطح آن حدود یک متر پائینتر از سطح یخچال میباشد، و احتمالاً گودی آن از این هم بیشتر بوده باشد و به مرور زمان با خاک پوشیده شده باشد. این زمین به نوعی کارخانۀ یخسازی یخچال بوده است.
ساختمان یخچال شامل گنبدی مخروطی شکل با قاعده دایرهای شکل است. قطر آن حدود ۱۱ متر و ارتفاع آن از سطح زمین مجاور۱۰ متر میباشد. در قسمت جنوبی یخچال دیواری به چشم میخورد که احتمالاً به دیوار زمین مجاور یخچال متصل بوده و وظیفۀ آن، برای یخچال، جلوگیری از انتقال حرارت خورشید به داخل یخچال در فصل بهار وتابستان از طریق ایجاد سایه و افزایش قطر بدنۀ یخچال، وبرای زمین مجاور آن، ایجاد سایه و نسار به منظور ذوب نشدن یخ در فصل زمستان بوده است. داخل یخچال چالهای دایره شکل با عمق ۲/۵ متر و قطر ۸ متر وجود دارد. قطر دیوار یخچال در پایین در حدود ۱/۵ متر میباشد و از آجر و خشت خام ساخته شده و سپس با کاهگل اندود گردیده است. این نوع مصالح به کار تبخیر و در نتیجه خنک شدن درون یخچال کمک میکند، تا درون آن را خنک نگه دارد. گنبدی با این ارتفاع مقدار زیادی هوای آزاد را در خود نگه میداشت، که نوعی عایق حرارتی برای یخ محسوب میشد. روزنهای در نوک گنبد امکان خروج هوای گرم را میدهد. در زیر یخچال چاهی قرار داشته که آب حاصل از یخهای ذوب شده را به داخل چاه هدایت میکرد تا از ذوب شدن بقیه یخها و همچنین تخریب ساختمان یخچال جلوگیری کند.
در زمان اوج سرمای زمستان که در اصطلاح آن را «کرده به کوه» میگفتندآب جوی را به زمین پشت یخچال میانداختند تا آب یخ بزند.
این زمان معمولاً از اول دی ماه تا ۱۵ بهمن ماه بود که سردترین روزها و شبهای زمستان است و اصطلاح «کرده به کوه» مربوط به روایتی است که حاج امیر براتی آن را اینگونه تعریف میکند که: « فردی به نام کرد علی در اول زمستان برای تهیه هیزم به بیابان رفته بودکه گرفتار برف و کولاک شدید شده و از آنجا که در گذشته برف زیادی میباریده و امکانات سفر بسیار محدود بوده، تا ۴۵ روز درکوهها پناه میگیرد. تا اینکه در اواسط بهمن ماه که ۴۵ روز از زمستان گذشته بود با گرمتر شدن هوا، باز میگردد. غیبت این ایام را مادر کردعلی بر سر سفره متوجه شده است، آنجا که یک قاشق اضافه آمده و پس از شمارش بچهها متوجه غیبت کردعلی شده است، چرا که گویا تعداد بچههایش زیاد بوده و حساب آنها از دستش خارج شده بود.»
بنابراین با شروع زمستان میگفتند «کردعلی به کوه رفته است» که منظورشان این بوده است که زمستان آغاز شده است و با فرا رسیدن ۱۵ بهمن (۴۵ روز از زمستان) که هوا، آرام آرام گرم تر میشد میگفتند «کردعلی از کوه پائین آمده است» که نوید بخش فرا رسیدن روزهای گرم تر بود.
آب به صورت چند مرحله ای و در هر مرحله حدود۲۰ تا۳۰سانتیمتر و طی چند روز داخل این زمین میشد تاخوب یخ بزند.گاه بخاطر آنکه یخ از کیفیت بهتری برخوردار باشد و داخل آن بخوبی یخ زده باشد، در حین یخ زدن روی آن را با دیلم میشکستند تا سرما به عمق یخ نفوذ بیشتری کند. وظیفۀ آب کردن به داخل زمین و تولید یخ به عهدۀ میرآبهای نیمور بود. گاه نیز پاکارها (پاکار فردی بود که نزد ارباب کار می کرد و کارهای عمومی آبادی را نیز انجام می داد و حقوقش را همۀ مردم بصورت مشارکتی پرداخت میکردند.) وظیفه داشتند تا این کار را انجام دهند. تولید یخ مورد نیاز حدود ۵ تا ۷ شبانه روز طول می کشید و در این مدت حدود یک و نیم متر یخ بر روی هم انباشته میشد.
پس از گذشت چند شب که یخ به مقدار کافی تهیه شد، اکنون موقع آن است که یخها به داخل یخچال منتقل شوند. برای این کار یک روز همۀ اهالی با حضور در محل یخچال به صورت مشارکتی این کار را انجام میدادند. دریافت سهمیۀ یخ در تابستان مستلزم حضور آنها در این ایام بود، البته مردم به خوبی واقف بودند که انجام این کار تنها به صورت مشارکتی امکان پذیر است، درغیر اینصورت در فصال تابستان یخ برای استفاده وجود نداشت. چنانچه فردی نمیتوانست حاضر شود بایستی یک نفر را به عنوان کارگر یا نماینده بفرستد.
ابتدا بایستی یخچال و محل ریختن یخ تمیز شود و اطمینان حاصل شود که خروجی آب آن نیز باز باشد. پس از تمیز کردن چاله یخچال، حدود ده سانتیمتر از کف چاله با کاه پر میشود. مقداری چوب بید و سنجد هم میریختند تا بر اثر فشار یخ فاصلۀ یخ و زمین حفظ شود و آب زیر یخها روانتر حرکت کند.
دکتر فرهادی در اینجا از ده جاری و مشارکت مردم اینگونه یاد میکند: «میرآبها که دو تن بودند کار یخسازی را در شبهای زمستان به عهده داشتند. پس از فراهم شدن یخ به اندازۀ لازم، یک روز «جار»(jar) میزدند و همۀ اهالی و در حدود صد نفر به صورت ده جاری (dehjare) (خودیاری فراگیر و همگانی اهالی ده) در لایروبی چاله یخچال، کار پر کردن و عایقکاری آن شرکت میکردند. آنها که در این روز به دلایلی نمیتوانستند شرکت کنند و یا به نیروی آنها نیازی نبود در کار کاهگل و تعمیرات گنبد و دیواره یخچال در پاییز شرکت میکردند.»
پس از آن موقع شکستن یخها بود که به وسیلۀ کلنگ یا پتک، یخها را شکسته واز طریق درب غربی به داخل یخچال هدایت میکردند. با ورود یخها به چاله یخچال آنها را حسابی میکوبیدند تا فضای خالی بین آنهــا حتی المقدور پر شود. این عمل تا ورود یخها به داخل یخچال ادامه پیدا میکرد تا چاله کاملاً از یخ پر شود( و شاید مقداری هم بیشتر). بعضی معتقدند بین لایههای یخ کاه میریختند تا هنگام برداشت یخ این کار با سهولت انجام شود.
پس از پر شدن چالۀ یخچال روی یخها و فاصلۀ بین یخ تا دیوار را با کاه پر میکردند تا عایق شود و از آب شدن آن جلوگیری کند. همچنین دو درب آن را تا زمان مناسب در فصل تابستان با کاهگل به خوبی میپوشاندند.
در اواسط خرداد یا اوایل تابستان که فصل درو کردن گندم و جو (درودسته) فرا میرسید و هوا نیز به شدت گرم میشد، درب شرقی یخچال را باز میکردند و در شهر جار میزدند که مردم برای گرفتن یخ به یخچال بروند. یک یا دو نفر از اهالی مسئول توزیع یخ بین کشاورزان میشد. کشاورزان در ایام درو هر روز صبح به محل یخچال مراجعه میکردند و بر اساس نیاز خود که معمولاً به مقدار زمین یا کارگران بستگی داشت یخ دریافت میکردند. قطعات یخ را خیلی با دقت توزین نمیکردند و به نظر میرسد واحد اندازهگیری ظرفیت جوالهایی بوده که از کرک بز میبافتند. مشتری ها جوالها را از یخ پر میکردند و سپس در آنها را میدوختند و بار الاغها میکردند. رطوبت باعث میشده این جوالهای کرکی بویژه نسبت به حرارت عایق شوند، دست کم برای مدت کوتاهی که نقل و انتقال انجام میشده است.
یخ تا اواخر کار درو وجود داشت و حتی بعد از آن نیز هنوز یخچال دارای یخ بود. تقریباً از خرداد تا مرداد ماه نیموریها برای کشاورزی از یخ بهره مند بودند.
یخچال تا حدود پنجاه سال پیش کار میکرد و یخ مورد نیاز تابستان را برای اهالی تأمین میکرده است. این بنا با شماره ۱۹۰۲۴ در اسفند ماه سال ۱۳۵۸ در فهرست آثار ثبت شدۀ ملی قرار گرفتهاست.