سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۸ شماره ۱۱۰۳
نیم ور؛ کهنسال نام آور
بخش بیست و ششم/ فصل چهارم
مهدی لعل بار
جواد احدی
شهرزاد قربانی
نویسندگان:
بازی های محلی
در فرهنگ لغت فارسی، کلمۀ بازی برابر با سرگرمی، مشغولیت، تفریح، لعب، کار، ورزش و فریب آمده است. بازیها به طور عام دارای یک بار فرهنگی هستند. بازیهای بومی، قبیلهای، محلی و سنتی ایرانی علاوه بر بار فرهنگی، از جذابیت و تنوع بالایی نیز برخوردار هستند .با توجه به پهناوری اقلیمی، قومی و قبیلهای در ایران، انواع بازیها با هدفهای خاص طراحی شده و میان مردم رایج بوده است. برخی از بازیها به لحاظ اجتماعی، فرهنگی و مذهبی در اکثر نقاط ایران مشترک بودهاند. در ادامۀ برخی از اینگونه بازیهای سنتی و محلی که در نیمور بازی می شد معرفی گردیدهاند. تعامل و جدی بودن در بازی، رعایت حق دیگران و سادگی از ویژگیهای بازیهای قدیمی نیمور بود. به دلیل نبود امکانات بازی، معمولاً از وسایل موجود در خانه یا کوچه استفاده میکردند.
اصطلاحات بازیهای محلی
در بازیهای محلی از اصطلاحاتی استفاده میشد که برخی مشترک بین تمام بازیها و برخی مختص یک یا چند بازی خاص بود. برای انجام بازی ابتداییترین واژه «دال»بود. دال یعنی نوبت بازی مثلاً دال اول یعنی نفر اول، دال من یعنی نوبت من.
یا «دال از نو» یعنی بازی از سر گرفته شود.
«صف ایستادن» نیز یکی از واژه های بازی بود، هنگامی که میخواستند بازی را شروع کنند با پر یا پوچ(پوک) یا بوسیله سنگ صافی که یک طرف آن را با آب دهان خیس میکردند و به آن تر یا خشک میگفتند و شبیه (شیر یا خط) بود نوبت را مشخص میکردند، گاهی نیز هر کس زورش بیشتر بود و بقیه از او حساب میبرند نفر اول می شد. به نفر اول «سر» و نفر دوم «پشت سر» میگفتند.
-۱ بازی کفشک بازی
در هنگام تفریح مثلا در روز سیزده به در، بچه ها یکدیگر را صدا می زدند: «هوی بچه ها، بیائید کفشک بازی» بچهها که در نزدیکی بودند جمع میشدند و بازی شروع میشد. بدین ترتیب که پسر بچهها با خم شدن و دست زدن به زانو به ترتیب و فاصلۀ مناسب از یکدیگر بر روی یک خط میایستادند. نفر اول از روی تک تک نفرات میپرید و پس از عبور از نفر آخر، خم شده و دست به زانو میزد تا بازی ادامه پیدا کند.
-۲ بازی کِلی بازی
کلی یک تکه چوب گرد به طول حدود ۱۵ سانتیمتر بود که با چاقو دو سر آن را تیز میکردند. سپس یک چاله حفرکرده وکلی را بر روی دهانۀ آن میگذاشتند.گروه اول که باید کلی را پرتاب کند بوسیلۀ یک چوب دستی به آن ضربه می زد و گروه دوم بایستی کلی را از نقطه فرود به سمت چاله پرتاب میکرد. اگر به چاله برخورد میکرد برنده بودند. هر چه قدر که گروه اول چوب را دورتر پرتاب میکرد کارگروه دوم سخت تر بود.
-۳ بازی سنگ دست کیه؟
ده تا پانزده دختر در کنار هم مینشستند و یک نفر در حالی که سنگی را داخل دستش نگه میداشت نزد دختران میرفت. دختران دستشان را دراز میکردند تا سنگ را بگیرند، از اولین نفر شروع به دست دادن با دختران کرده و وانمود میکند که سنگ را به آنها میدهد و هر بار این شعر را میخواند:
دریه اِشون، داریه کِشون قُرص نگهش دار
در دواشون، درایه کشون قرص نگهش دار
درسه اشون، درایه کشون قرص نگهش دار و….
و تا آخرین نفر به همین ترتیب ادامه میداد، در حالیکه سنگ فقط در دستان یکی از دختران بود و به جز فرد صاحب سنگ و فرد سنگ دهنده کسی نمیدانست سنگ دست کدام یک گذاشته شده است.
در همین حال فردی که سنگ را ابتدا در دست داشت میخواند :
درد و اشون در سه اشون/بند و بهارش ابرشوم
هر کس درست حدس می زد که سنگ دست کیست برنده میشد و این بار نوبت او بود که سنگ را بچرخاند.
-۴ بازی گرگم و به گله می زنم (زلنگا زلنگا )
در این بازی تعدادی از دخترها جمع میشوند. یکی به عنوان مادر (ننه)، یکی گرگ و بقیه نیز به عنوان بره بودند. گرگ سعی میکرد تا برهها را از چنگ مادرشان در بیاورد و این کار را با گرفتن پیراهن و کشیدن آنها به طرف خود انجام میداد. اگر میتوانست یکی از دختران را از گله جدا کند و به پشت خود بکشاند، آن فرد دیگر از بازی خارج میشد. در حین بازی این شعر خوانده میشد:
گرگ : گرگم و گله می زنم
مادر : شاخم شکمبت می زنم
گرگ : من می گیرم خوب خوبشا
مادر : من نمی دم پِشکِلشا
گرگ : دندون من تیز تره
مادر: دنبه من لذیذتره
-۵ بازی قاپ بازی
قاپ استخوان پای گوسفند یا بز است که در ایام قدیم پسر بچهها و حتی افراد بزرگسال پس از تمیز کردن و صیقل دادن از آن برای بازی استفاده میکردند. قاپ دارای شش وجه است که چهار وجه آن را نامگذاری کردهاند و دو وجه آن چون بخش کمتری را به خود اختصاص داده اند چندان اهمیت ندارد. ۴ وجه اصلی را با نامهای اسب، خر، جیک و بک نامگذاری کردهاند. وجهی که دارای حفره کشیده و کم عمق است به نام اسب و وجه روبروی آن که تقریباً صاف است خر نامیده میشود.
وجهی که روی آن بر آمده و به شکل منحنی است بک و وجه روبروی آن که حفرهای عمیق دارد جیک نامیده میشود. وقتی طرف خر حسابی سمباده کاری و صاف میشد به آن سودال میگفتند.
هر چند این بازی در شهرهای دیگر برای قمار بازی هم مورد استفاده قرار میگرفت، اما اکثر اهالی به خاطر اعتقادات مذهبی به این بازی فقط به عنوان یک تفریح نگاه میکردند. حاج حسین لعل بار که در دوران جوانی قاپ بازی میکرد، اینگونه تعریف میکند: «این بازی در دو نوع انجام میشد، برای بازی ۲ نفر( نشستنی یا نشستونه) قاپهای خود را به وسط میاندازند تا قاپها در وضعیت های اتفاقی روی زمین قرار بگیرند. اولویت بازی بر اساس نشستن قاپ بر زمین مشخص میشود. اولویت اول اسب، دوم بُک، سوم جیک و چهارم خر است، یعنی اگر یکی اسب و دیگری بک بنشیند اولویت با فردی است که قاپ آن اسب نشسته است، در این حالت فرد اول بایستی با قاپ خود طوری به قاپ دوم بزند که وضعیت قاپ دوم برعکس شود مثلاً از حالت بک به جیک یا جیک به بک تغییر پیدا کند.
به این ترتیب بازی ادامه پیدا میکرد و نفرات بعدی با قاپهایشان وارد بازی میشدند و برندهها، قاپ های بازنده را صاحب می شدند .
اما این تنها بازی با قاپ نبود، بلکه به روشهای دیگری نیز بازی انجام میشد، که نمونۀ آن به نام “تیره ایی” است و به این صورت است که قاپهای شرکت کنندگان در یک خط به صورت اسب نشانده میشدند و سپس دایره ای دور این قاپ ها کشیده میشد. در این بازی تعداد بازیکنان میتوانست بیشتر از دو نفر نیز باشد. برای شروع بازی بین نفرات قرعهکشی میشد و به نوبت میایستادند و یکی یکی شروع به زدن قاپ بزرگی از فاصلۀ مشخصی به ردیف قاپها میکردند. ضربه بایستی طوری زده شود که قاپها را از داخل دایره خارج کند، هر قاپی از دایره خارج میشد متعلق به فرد زننده بود.»
جیکولونه: در اصطلاح به نوعی مبارزه طلبی و آمادگی فرد برای قاپ بازی بود. کسی که در جیبش قاپ داشت آنها را تکان میداد که صدای آنها به گوش همه برسد و با صدای جیکولونه و جیکولونه بقیه را به بازی دعوت میکرد.
فِر: در حین بازی بین دو نفر، کسانی در اطراف بودند که قاپ نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا قاپهای بازیکنان را برای خود بردارند. به همین منظور درگوشه ای در حالت کمین میایستادند تا در حالتی که قاپها در وضعیت اسب – اسب یا خر – خر مینشستند و به آن اصطلاحاً فِر میگفتند قاپها را در یک چشم به بهم زدن از روی زمین بردارد و از آن خود کنند.
اندازۀ قاپها بستگی به سن و سال گوسفند یا بز داشت و هر چه بزرگتر بود قدرت آن بیشتر بود.
سن بازی: معمولا از سن نوجوانی قاپ بازی میکردند و ممکن بود تا سنین بالاتر نیز بازی کنند.