خانه » جدیدترین » بلک باکس؛ تابوت تئاتر اراک

بلک باکس؛ تابوت تئاتر اراک

یکشنبه ۶ مرداد ۹۸   شماره ۲۱

هفته نامه ندای گویا

درخواست بی نتیجه هنرمندان پس از گذشت سالها

بلک باکس؛ تابوت تئاتر اراک

سهراب جان بزرگی

زخمی کهنه بر پیکره فرهنگ و هنر که هر روز عمیق تر می شود و گویا سر سازگاری هم ندارد. نگاهی به تاریخ هنر معاصر ایران چیزی جز اندوه را در بر ندارد. از نویسندگان، اندیشمندان، موزیسین ها، تئاتری ها و سایر هنرمندان دهه ۴۰ و ۵۰ کشور در میان هجم فعالیت های فرهنگی، هنری، مطبوعاتی تا به امروز که افولی غم انگیز گریبانمان را گرفته است و حقیقتا یک هیچ بزرگ و مبتذل به جای فرهنگ نشسته است. اتفاقی که در حوزه فرهنگ و هنر کشور افتــــاده را از دو منظــــر می توان بررسی کرد. یکی اخته کردن و بها ندادن به هنر و هنرمند ارزشمند و مستقل و حتی سنگ اندازی در مقابل پای این جریان و دیگری قهرمان سازی از آدم های پوچ و مبتذل. به نظر می رسد هرچقدر فعالیت هنری سطحی تری انجام دهید، تریبیون های بیشتری در اختیارتان قرار می گیرد. نمونه هایش اجراهای موسیقی در سطح شهر، فیلم هایی که در سینما و تلویزیون اکران می شود، کتاب هایی کــه در نمایشگاه ها ویترین می شوند و مطبوعاتی که نوکران دست به سینه احزاب و ادارات و سازمان ها هستند. تصورش را بکنید زمانی نه چندان دور اگرچه با زحمت فراوان اما برای دیدن کنسرت می شد پای اجرای فرهاد مهراد نشست و حالا باید گروه های پاپ رنگارنگ و خواننده هایی که قبل از استیج ساعت های زیادی را صرف مدل موهایشان در آرایشگاه می کنند تا چهره مبتذل و مسخره شان به کت شلوار زردشان بیاید و در مجموع قر ریزی هم که به صورت زیر پوستی روی سن می دهند را برای تینیجر های از همه جا بی خبر جذاب تر کنند. حالا چه می خواند و چطور می خواند مهم نیست. یا در حوزه سینما فیلم های بی کیفیتی که امروز بر روی پرده می روند و مجوز می گیرند با ساخته های مهرجویی و حاتمی و امثال آنها باید مقایسه شود. تلویزیون هم که دیگر باید فاتحه اش را خواند. صدا و سیمایی که زمانی «روزی روزی گاری» را پخش می کرد حالا شده است جای بوی خاک و بوی باد و باران و از این دست فیلم های سطح پایین. یک طرف ماجرا اینگونه است که بر خلاف آنچه نشان داده می شود فضا برای جولان دادن هنرهای مبتذل بسیار وجود دارد. یعنی اگر کارتان به لحاظ هنــری بی محتوا تر باشد، استقبال مسئولان هم از کارتان بیشتر است. از سوی دیگر سرکوب هنرمندان مستقل و با کیفیت آنقدر ادامه داشته تــــا آنها را بـــه سمت خانه نشینی و عمدتا کارهای خصوصی و زیر زمینی سوق داده است.
این جایگزینی باعث شده است تا روز به روز سلیقه مردمی که خودشان هم علاقه چندانی به تفکر بهتر ندارند، دچار سقوط وحشتانکی شود. همین می شود که مقصودلو و بختیاری چندین میلیون دنبال کننده دارند و افرادی که در هنر سرشان به تنشان می ارزد هیچ.
در این میان اما مقصر کیست؟ سیستم، هنرمندان و یا مردم؟ هر سه این اقشار به اندازه خود سهم در این وضعیت بحران زده دارند. راحت طلبی مردم و عدم تلاش برای تفکر، آنها را به سمت و سوی کارهای مبتذل کشانده است. موسیقی ها و کتاب ها و فیلم ها و تئاتر هایی که مورد اقبال عموم قرار می گیرند عمدتا به طرز وحشتناکی توخالی و افتضاح هستند. همیشه برایم سوال بوده است که چطور جوانهایی که بیشترشان هم به لطف خدا و البته سیستم آموزشی ایران دارای مدارک دانشگاهی هستند تن به این سطح از ابتذال در تفکر و هنر می دهند.گویی هیچ قوه ای برای تفکر در آنها وجود ندارد. مردمی که حاضرند برای شکم شان چند صد هزار تومان برای یک وعده خرج کنند اما برای خرید یک کتاب خوب زورشان می گیرد. مردمی که همچنان صدا و سیما را که دیگر وضعیتش مشخص است، دنبال می کنند. یک روز ساسی مانکن ترندشان می شود و روز دیگر تتلو. دنبال کردن تعداد ازدواج های رامبد جوان سرگرمشان می کند و دابسمش های اینستاگرامی برایشان نهایت پرفورمنس هنریست. خود هنرمندان اما چند دسته اند. آنهایی که خودشان و کارشان را کنار کشیدند و باج نداند و آنهایی که برای ماندن عوض شدند. در حوزه های مختلف موسیقی، سینما و تئاتر همیشه هستند افــــرادی که به سیستم نزدیک ترند. کــار می کنند، خوب پول در می آورند، در میان همان مردمی که گفتم محبوبیت دارند و یک پایشان در صدا و سیما است و پای دیگرشان در اینستاگرام. این دو دستگی باعث شده تا آنهایی که کار خوب ارائــه می دهند عطای کار در این فضا را به لقایش ببخشند. در گوشه ای بنشینند و کارشان را بکنند. بدون شک تاریخ هنر هم در نهایت به دستان اینها رقم خواهد خورد و زمانی می رسد که در پیشگاه تاریخ تفاوت کار هنری با کارهای سفارشی و اقتصادی نمایان می گردد. یکی از تناقض های خنده دار در این حوزه اجرای نمایش بی نوایان در سالن هتل اسپیناس تهران بود. تئاتری که زندگی شخصی را روایت می کرد که از گرسنگی تکه ای نان دزدید و مردمی که برای دیدن این اجرا بلیط های چند صد هزار تومانی می خریدند. میلیاردها تومان درآمد در سالنی آنچنانی با بلیط های گران و تیم بازیگری گران تر و سینمایی، برای تئاتر بی نوایان.
بخش دیگری که در این روند بسیار تاثیرگذار بوده، مسئولان فرهنگی کشور هستند. چه آنها که در حوزه سیاست گذاری هستند و چه مسئولان اجرایی. کسانی که به جرات می توان گفت کمترین درک و سابقه و تجربه در حوزه فرهنگ را دارند. یکی از مدیران کل ارشاد همین استان برای اینکه مثلا بگوید از کار هنر سر در می آورد، در سخنرانی روزهای آغازین کارش می گفت بنده خودم در دوران دبیرستان تئاتر بازی می کردم. تصورش را بکنید مدیر کل فرهنگ یک استان بخش قابل ارائه فرهنگی هنری رزومه اش بازی در تئاتر های دوران دبیرستان است. تئاترهایی که فکر می کنم همه ما زمانی برای مراسم های مختلف مانند دهه فجر مدرسه در آنها شرکت داشته ایم. در این میان اما اهالی فرهنگ و هنر اراک خواستار داشتن سالن تخصصی برای تمرین و اجرای تئاتر هستند. سالنی که سالهاست وعده اش داده می شود اما هیچ کدام از آقایانی که از جایی می آیند، مدتی سکان فرهنگ استان را به دست می گیرند و دوباره به جایی می روند، گویا قصدی برای اجرای این وعده ها ندارند. به نظر می رسد شاید تعریفی از کلمه بلک باکس در ذهن آنها اصلا وجود نداشته باشد و شاید اگر تئاتری ها یک روز وقت می گذاشتند و با رسم شکل و نشان دادن عکس به مدیران سعی می کردند توضیح دهند که بلک باکس چیست، تا بحال نتیجه گرفته بودند.
البته که ارشاد پر است از کارشناس های فرهنگی و هنری خبره و توانمند و بدون شک اگر مدیری نداند بلک باکس چیست کارشناس های فوق خبره ارشاد می دانند. اما چرا برای شهری که حالا دیگر نزدیک به یک میلیون نفر جمعیت دارد، صنعتش میلیاردها درآمدزایی دارد، در مرکز کشور واقع شده است و بسیاری مزیت دیگر دارد، یک سالن به درد بخور برای اجرای تئاتر وجود ندارد؟ اصرار تئاتری ها بر داشتن سالن تخصصی تئاتر پس از سالها دیگر کار بیهوده ای به نظر می رسد. در میان این مسئولین نه درکی از فعالیت تخصصی هنری وجود دارد و نه خواستی مبنی بر بهبود شرایط هنری شهر. اگر در همه این سالها اهالی تئاتر گلریزان کرده بودند، بدون شک حالا بلک باکس خصوصی شان را داشتند و گردنشان زیر تیغ مجوز ارشاد هم برای اجراهایشان نبود.
بی شک هیچ امکانی برای درست شدن شرایط فرهنگی هنری کشور به خصوص در شهرستانها با سه قشر مورد بررسی، یعنی مسئولین، برخی هنرمندان و مردم وجود ندارد. تا شرایط اینگونه است خواسته های ضروری و حقیقتا کوچک هنرمندان اراک برای داشتن یک سالن تخصصی تئاتر، یک سالن آکوستیک مناسب اجرای موسیقی و چند گالری استاندارد هنری همچنان بدون نتیجه خواهند ماند. البته داشتن بلک باکس آنقدر در مقیاس هزینه ها و بودجه های فرهنگی شهر کوچک به نظر می رسد که احتمال عدم درک کانسپت بلک باکس برای مسئولان را قــوت می بخشد به همین خاطر نگاهی به تعریف مختصر و به زبان ساده به همراه تصویری از این جعبه سیاه می اندازیم.
بلک باکس یا جعبه سیاه عبارت است از یک سالن اجرای نمایش مکعب شکل که دیواره های آن به رنگ سیاه رنگ آمیزی شده باشد. تمامی امکانات این سالن نظیر صحنه، نور پردازی، ماشینری، محل قرار گیری تماشاگران و … بایستی پرتابل و قابل حرکت باشند. جعبه سیاه نشانگر محیطی تهی از هر چیز مزاحم است و به کارگردان این امکان را میدهد تا بر اساس نیاز های اجرای خود بتواند هر صحنه ای را، به هر شکلی که میخواهد (متعارف یا غیر متعارف) درون آن طراحی کند.
مهمتر از همه، اصلی ترین خصوصیت سالن های بلک باکس که به آن ها سالن های همه کاره نیز اطلاق میشود این است که کارگردان نمایش (به مانند سالن های قاب عکسی و یا میدانی) با هیچ پیش فرض و یا باید و نبایدی روبرو نخواهد بود و به طور کاملا آزادانه و فارغ از معماری کلیشه ای سالن های تئاتر به طراحی خود میپردازد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.