دوشنبه ۴ بهمن ۹۵ شماره ۵۱۳
داود حشمتی
روزنامه نگار
صرف نظر از سابقه باستانی روستای سامان، بر اساس شواهد تاریخی، این روستا در عصر سلجوقیان اعتبار و شهرت خاص منطقهای داشته و در این دوره به کرات از آن یاد شده است.
سلجوقیان منسوب به سلجوقبن دقاق، از ترکمانان (غز) بودند که از سال ۴۲۹ قمری پس از سامانیان، حدود یکقرنونیم در آسیای غربی حکومت کردند. تیرهای از این سلسله که در غرب و مرکز ایران حکومت داشتند، به سلاجقهی عراقِ عجم معروف بودند.
درهمین مقطع زمانی بهترین و مستندترین کتاب تاریخی که از سامان نام برده است، میتوان به کتاب حمدالله مستوفی جغرافیدان مشهور قزوینی به سال ۷۴۰ هجری قمری اشاره کرد. او در کتاب جغرافیایی خود به نام نزﻫﺔالقلوب که در آن اسامی بیشتر شهرها و روستاهای ایران از دفاتر دیوان مالیاتی اجدادیاش به سبب مستوفی بودن آنها، فهرست شده است، شرح مختصری از جغرافیای سامان را اینگونه تشریح میکند: «سامان دیهی بزرگ است در حوالی خرقانین. هوایش به سردی مایل است و آبش هم از آن کوه و با آبِ مزدقان پیوسته به ساوه رَوَد. حاصلش غلّه و انگور و اندکی میوه بُوَد. حقوق دیوانیش یک هزار و دویست دینارست». با اینکه توضیح فوق نشانگر اعتبار و اهمیت سامان در آن زمان است، ولی در یک منبع تاریخی دیگر از دورهی سلجوقیان، سامان به لحاظ تاریخ سیاسی و اقتصادی فراتر از یک دیهی بزرگ است که مستوفی از آن یاد میکند. در این منبع از «اقطاع سامان» یاد شده است. و این بخش در جملهی ولایات و شهرهایی است که توسط سلطانسنجر پس از غلبه بر ملک محمود برادرزادهاش، به برادر وی رکنالدین طغرلبنمحمد واگذار شده است.
این واقعه در دورهی حکومت سلجوقیان عراق عجم، به وقوع پیوسته است. عراق عجم در اصطلاح جغرافیای تاریخی، نام ولایت بزرگی بوده است در غرب و مناطق مرکزی ایران، شامل چندین شهر کوچک و بزرگ که از قرن ششم هجری قمری در عهد سلاطین متأخر سلجوقی، جایگزین نام ولایت جبال شد.
در کتاب تاریخ سلسلهی سلجوقی که منبع باارزشی برای دریافت اوضاع سیاسی و تاریخی و اجتماعی آن دوره است، موضوع اقطاع را اینگونه شرح میدهد: «در روزگار سلطنت سلطانمحمد کشور یکپارچه بود و اطراف و شهرهایش از آزمندان مصون بود. چون سلطنت به فرزندش سلطانمحمود رسید این کشورِ مجتمع را تکه تکه کردند و راهی وسیع را تنگ ساختند و برای وی از هر طرف شرکائی در سلطنت قرار دادند و قدرتی مقابلش تراشیدند. این کارِ قطعهقطعه کردن کشور، در حضور سلطانسنجر، اولین بار به صورت اقطاع در آمد.» این منبع تاریخ در ادامه بخشهای مختلف را برشمرده و از ساوه و سامان نیز یادکرد می نویسد: «سنجر برای خودش مازندران و طبرستان و قومس و دامغان و ری و دماوند و اطرافش را به اقطاع برد. برای شاهزاده رکنالدین طغرلبنمحمد نیز ساوه و آبه و ساروق و سامان و قزوین و ابهر و زنجان و گیلان و دیلم و طالقان را اختصاص دادند. و برای برادر سلطانسلجوق تمام ولایت فارس و پارهای از اصفهان و خوزستان را قرار دادند».
باید یادآور شد که آوه نام شهری بوده در قدیم، در جنوبشرقی ساوه که هنوز آثار خرابههای آن پیداست. (مراجعه شود به آوه، در گذرِ تاریخ، مجموعهمقالهی ساوهنامه، مرتضی ذکائی یا جغرافیای تاریخی آوه) گفتنی است این نام، چه بهصورت آبه یا آوه، در قدیم نام شهری در شرق همدان نیز بوده است که امروزه به آن آوج گویند؛ اغلب جغرافینویسان قدیم از آن یاد کردهاند. همچنین حمدالله مستوفی ساروق را نیز از دیه های معتبر فراهان و دارالملک آنجا دانسته و ساخت آن را به تهمورث، پادشاه پیشدادی نسبت داده است. ساروق، امروزه جزو بخش مرکزی شهرستان اراک (استان مرکزی) است
ناگفته نماند واقعه قطعه کردن در دورهی سلجوقی مصادف با وزارت وزیر معروف ابوالقاسم درگزینی بوده است. در منبع دیگری از تاریخ سلجوقی نیز ضمن نگارش مفصل این واقعه، از اقطاع سامان چنین یادشده است: «پس از اینکه سلطانسنجر، کمال سمیرمی و دبیرعلیبار و ابوالقاسم درگزینی را خلعت داد به خراسان بازگشت… سلطانسنجر برادر سلطانمحمود، ملکطغرل را هم احترام کرد و ساوه و آوه و سارق و سامان و قزوین و ابهر و زنجان و دیالم و طالقان را بدو داد».
در قسمت بعد به ادامه اسناد تاریخی مرتبط با روستای سامان می پردازیم. اسنادی که نشان می دهد در دوران گذشته جاده ای استراتژیک از کنار این روستا به بخش های مرکزی فلات ایران می رفت که مارکولوپو نیز به آن اشاره کرده است.