خانه » پیشنهاد سردبیر » فرصتی برای روایت

فرصتی برای روایت

یکشنبه ۲۰ خرداد ماه ۱۴۰۳  شماره ۱۸۳۷

گفتگو با داوران دومین جایزه داستان کوتاه رازان که با مشارکت روزنامه وقایع استان برگزار خواهد شد

فاطمه چاپاری: جهان پر است از واژه ها، می توانی تصور کنی که امروز چندتاشان را به زبان آوردی؟ یادت می ماند؟ فقط گاهی، نه؟ گاهی که یک حرف کل روز توی ذهنت پرسه می زند، حرفی که انتظارش را نداشته ای، واژه های به زبان نیامده چطور؟ تا به حال بهشان فکر کرده ای؟ شده گاهی حین صحبت مکث کنی، دنبال واژه بگردی؟ چرا؟ در نگاهی ساده تر می توان شباهتی بین رخدادهای داستانی و موقعیت هایی از این قبیل یافت، داستان رازآمیز و غریب است و یک نویسنده صاحب سبک با انتخاب واژگان درست جهان داستانش را قاب بندی می کند، این است هنر والای نویسندگی.
برگزاری دومین دوره از جایزه داستان کوتاه رازان بهانه مناسبی بود برای پرداختن به ادبیات داستانی، در این دوره ترکیب داوری به گونه ای است که می توان وجوه مختلفی از ادبیات را به گفت و گو گذاشت. این جایزه با موضوع زندگی در شهرهای صنعتی در شهریور ماه برگزار می شود و مهلت ارسال آثار تا پایان خرداد ماه است. به گفته یوسف نیکفام دبیر جشنواره رازان، محدودیت‌های اعتباری و مالی مانع از در نظر گرفتن بخشی آزاد برای این جشنواره بوده است.

 

یوسف نیکفام دبیر دومین جایزه داستان کوتاه رازان: مهم ترین اصل برای استمرار جشنواره استقبال داستان‌نویسان است


مدیرمسئول فصلنامه رازان هدف از برگزاری این جایزه را ایجاد فضایی پویا و رقابتی بین علاقه‌مندان داستان‌نویسی در کشور و تولید محتوای ارزشمند برای این فصلنامه می داند و می گوید: اولین دوره جشنواره بازتاب خوبی در بین اهالی داستان در کشور داشت و با این‌که از نظر تبلیغات و ارتباط با رسانه‌ها برنامه‌ریزی خوبی انجام نشده بود، ولی استقبال خوبی از طرف نویسندگان صورت گرفت و حدود ۱۵۰ اثر به دبیرخانه رسید.
دبیر جشنواره رازان با بیان اینکه شروع هر کار فرهنگی‌ به طور مستقل با مسائل و مشکلات بسیاری روبه‌روست، ادامه می دهد: تا کنون هیچ حمایتی از طرف نهادهای دولتی برای جایزه رازان دریافت نشده و جشنواره به‌صورت کاملا مستقل برگزار می شود که این امر گرچه سختی هایی را به همراه دارد اما مزایایی هم خواهد داشت.
نیکفام وجود ضعف‌ و اشکال در هر رویداد هنری را از طبیعت کار می داند و می افزاید: کسب تجربه در هر دوره از جشنواره می تواند به بهبود برگزاری آن کمک کند، مهم ترین اصل برای استمرار جشنواره، استقبال داستان‌نویسان است، کمک‌های مادی و معنوی انجمن‌ و نهادهای غیر دولتی و افراد دلسوز فرهنگی خود ضامن بقای جایزه می باشد.
وی درباره موضوعی بودن جشنواره توضیح می دهد: انتخاب موضوعی خاص برای نویسنده‌ای که تبحر داشته و از نظر توان فنی به مهارت رسیده باشد، موجب محدودیت و سختی کار نیست. نویسنده حرفه‌ای حتی اگر کار سفارشی نیز انجام دهد، با مهارت و دانش خود می‌تواند اثری ارزشمند خلق کند. مشتاق بودیم تا بخشی نیز به صورت آزاد داشته باشیم، اما به خاطر شرایط موجود و محدودیت‌های اعتباری و مالی در این دوره مقدور نبود و امیدواریم در دوره‌های بعدی این امر محقق شود.
به گفته دبیر جشنواره رازان تا کنون ۵۰ اثر به دبیرخانه این جشنواره رسیده که تا مهلت باقی مانده تا پایان خردادماه این تعداد افزایش خواهد یافت.


گفت و گو با داوران جشنواره رازان

رضا مهدوی هزاوه: ادبیات داستانی ایران آن گونه که باید، به شهر نپرداخته است


رضا مهدوی هزاوه یکی از داوران این دوره از جایزه داستان کوتاه رازان است، وی که مدرس نویسندگی و سردبیر مجله ی هنری نشانی است و تا کنون کتب متعددی را به چاپ رسانده در گفت و گو با وقایع استان از اهمیت شهر و شهریت در ادبیات داستانی می گوید.

آقای مهدوی در ابتدا از تجربه تان در داوری اولین دوره جشنواره رازان بگویید، چه نقاط ضعف و قوتی در قلم نویسندگان بود؟
در ابتدا لازم می دانم از همکاری و مشارکت روزنامه وقایع به سهم‌ خود تشکر کنم اما در پاسخ به این سوال باید بگویم در دوره قبلی نقطه ضعف هایی در داستان ها بود از جمله اینکه بسیاری از داستان ها ذهنی و یا حتی به صورت دلنوشته بودند و ما شخصیت نمی دیدیم، آدم ها تیپ بودند و به استثنای آثار برگزیده به سختی می شد درونمایه های عمیقی را در آثار کشف کرد، علاوه بر اینکه کاراکترها هم باورپذیر نبودند. موضوع جشنواره قبلی دوران کودکی و نوجوانی بود و به طور طبیعی کارها به سمت فضاهای نوستالژیک و تخیلات و رویاهای دوران کودکی سوق پیدا می کرد، در بیشتر آثار صرفا بر زندگی شخصی تاکید شده بود و ما به ازای واقعی مشاهده نمی شد. پیوند نخوردن مسائل دوران کودکی با وقایع جامعه مانع از باورپذیری داستان ها شده بود، برخی کارها هم به فرم گرایی افراطی و بازی های زبانی پرداخته بودند در حالی که من فکر می کنم ساده نویسی نه به مفهوم‌ مبتذل نویسی بلکه به این معنا که نویسنده دغدغه خود را خیلی روان به مخاطب منتقل کند، از جمله مواردی است که در داستان باید به آن توجه داشت.

یعنی فرم از دل مصالح داستانی نیامده بود؟
بله، پیوند معناداری برقرار نشده بود. فرم باید از دل داستان بلند شود نه اینکه به زور آن را تحمیل کرد.

اما نقاط قوتی که در داستان ها دیدید…
همان طور که می دانید مفهوم درونمایه در داستان هرگز به معنای رساندن یک پیام نیست و بسیار گسترده تر از آن است. آثار برگزیده درونمایه های خوبی داشتند و مشخص بود که نویسندگانشان با تفکراتی عمیق قلم به دست گرفته اند به گونه ای که صدای شخصی نویسنده در لابه لای خطوط خود را نشان می داد.

آیا همین مساله شما را برای داوری دوره بعد ترغیب کرد؟
هر چند داوری آثار داستانی مسئولیت سنگینی است اما برای شخص بنده آشنایی با نگاه و دغدغه های نویسندگان، خودش یک کلاس درس است. به یاد دارم سال ها پیش داوری جشنواره ای را بر عهده داشتم که در بین دانشجویان علوم پزشکی کل کشور برگزار می شد و دو هزار داستان به دستمان رسیده بود که علی رغم موضوعات و کاراکترهای متفاوت، رگه های مشترکی از فضاهای تاریک و دورنمای تلخ در آثار پیدا بود و اینکه حداقل در هفتاد درصد داستان‌ها نشانه‌هایی از اندوه و تلخی و ناامیدی باشد جدا از بحث تخصصی داستان قابل تحلیل است.‌ ضمن اینکه نتوانستم درخواست یوسف نیکفام را که یک تنه کار یک اداره فرهنگی را به دوش می کشد رد کنم و مجموعه این عوامل در عهده دار شدن کار داوری موثر بود.

فکر نمی کنید موضوعی بودن جشنواره محدودیت هایی برای ذهن نویسندگان ایجاد کند؟
این تصمیم دبیر جشنواره است و بسیاری از دوستان هم که متقاضی شرکت در جشنواره اند، می گفتند که ای کاش موضوع آزاد بود. البته این کار داوری را ساده تر خواهد کرد اما من با برخی از جشنواره های موضوعی ایدئولوژیکی مخالفم و معتقدم این رویدادها آسیب زننده خواهند بود چرا که تفکر مستقل نویسنده را نشانه می روند. اما در خصوص موضوع جشنواره رازان یعنی زندگی در شهرهای صنعتی، باید بگویم که زیست بشریت از انقلاب صنعتی اروپا تا به امروز کاملا با صنعت عجین بوده و از همین رو نمی توان آن را محدودیت دانست و نویسنده می تواند با ذهنی آزاد ابعاد مختلف این نوع زندگی را در داستانش بررسی کند.‌ شاید در نگاه اول مواردی چون آلودگی هوا که در رسانه ها و شبکه‌های مجازی به آن پرداخته شده در ذهن بیاید اما به نظر من این موضوع خیلی فراتر از این موارد است.‌ شما تصور کنید زندگی مردی که در یک کارخانه مشغول به کار است و به این واسطه فضای خاصی در زندگی شخصی اش ایجاد می شود، می تواند دستمایه خوبی برای نوشتن داستان باشد.

حالا که به موضوع جشنواره رسیدیم، اجازه دهید سوالم را درباره اهمیت شهریت در ادبیات داستانی بپرسم؛ فکر می کنید چقدر به شهر و مناسبات آن در ادبیات داستانی ایران پرداخته شده است؟
ادبیات کهن ما سابقه درازی در حکایت نویسی دارد و در حکایت های دوره ادبیات عرفانی و پس از آن عنصر شهر غایب است و بیشتر دغدغه های ذهنی، انتزاعی و اخلاقی در محدوده رابطه انسان با آسمان دیده می شود. از دوره مشروطه، ادبیات ما دچار تحول محتوایی و ساختاری شد و به دنبال پدیده مهاجرت روستاییان به شهرهای بزرگی چون تهران شاهد تولید آثاری چون تهران مخوف اثر مرتضی مشفق کاظمی و همین طور یکی بود یکی نبود جمالزاده بودیم.‌
جمالزاده در دیباچه‌ی کتابش با قائل شدن یک نوع کارکردگرایی در ادبیات می نویسد خواندن داستان برای شناخت آدم ها، اصناف و .. از هم لازم است. شهر مجموعه ای از تفکرات و ایده های متنوع است که بستر بسیار مناسبی را برای خلق رمان و کاراکتر های داستانی فراهم‌ می آورد، قهرمان داستانی سلسله خواست ها و نیازهایی دارد که به هر قیمتی باید به آن ها برسد و شهر این بستر را برایش ایجاد می کند. رمان های احمد محمود، دایی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد، چشم هایش بزرگ علوی و یا آثار اسماعیل فصیح و شوهر آهو خانم نوشته علی محمد افغانی نمونه هایی اند که می توان رابطه فرد و شهر را درونشان جست و جو کرد. اما نسبت به ادبیات غرب اگر بخواهیم دقیق‌تر بررسی کنیم باید توجه کرد که ما خیلی دیرتر وارد دنیای چاپ شدیم و یا مثلا تاریخ رنسانس در غرب و فاصله زمانی آن تا تاریخ مشروطه در ایران به عنوان نقطه عطفی در ادبیات کشور را نباید از نظر دور داشت. به طور کلی علی رغم اینکه در برخی رمان ها همچون مواردی که از آن ها یاد کردم، به گونه ای شاهد بازتاب نگاه افراد ساکن شهر هستیم اما هنوز آن طور که باید به این مساله در ادبیات داستانی ما پرداخته نشده است. برای درک این نکته به رسمیت شناختن رئالیسم ضروری است و ما باید بدانیم که نویسنده حق ندارد برای آدم ها هویت جعلی بسازد و استقلال شخصیتی که در شهر نمود عینی پیدا می کند را با نگاه ایدئولوژیک خود تحت تاثیر قرار دهد چرا که در غیر این صورت رمان یا داستان برای مخاطب جذابیت ندارد‌. شاید باید این تعبیر مرحوم هوشنگ گلشیری را جدی بگیریم که سال‌ها پیش گفت ما هنوز به دنیای رئالیسم هم وارد نشده‌ایم.‌ دلایلش را بررسی کنیم و بفهمیم کجای جهانیم.

فکر می کنید جشنواره های ادبی تا چه اندازه در در بهبود فضای فرهنگی و ادبی شهرها موثر است و چه مولفه هایی را در عملکـرد بهتر جشنواره ها در این خصـوص، دخیل می دانید؟
سوال خوبی است، به اجمال بگویم که سازمان های فرهنگی زیادی در شهر داریم که ظاهرا وظایفی برای برگزاری چنین رویدادهایی دارند که متاسفانه نه پیش قدم می شوند و نه حمایت می کنند، چرا چنین جشنواره هایی باید تنها به شکل مستقل و توسط نهادهای خصوصی برگزار شود؟ برگزاری سالی چند جشنواره هنری ادبی متنوع در ارگان های مختلف می تواند نشاط ایجاد کند، یک نویسنده تازه کار به دنبال فضایی برای ارائه و نقد آثارش است اما در شهر ما این مساله نمودی ندارد و اگر هر از گاه رویدادی هم برگزار شود همه طیف های فکری را دربرنمی گیرد و ما آسیب این موضوع را در جاهای دیگر می بینیم. ادبیات چند صدایی محصول جامعه‌ی چند صدایی است. شاید این مثال بی ربط به نظر برسد اما گاهی در خیابان های شهرمان می بینیم که یک راننده صدای ضبط ماشین را بلند می کند یا لایی می کشد.‌ به نظر من این رفتارها ریشه اش در این است که این آدم ها در موقعی که باید، دیده نشده اند.‌ اگر قابلیت آدم ها در بخش های مختلف از جمله فرهنگی و هنری دیده شود در بزرگسالی رفتارهای نابهنجار از خود بروز نمی دهند، این رفتارها قابل تحلیل است و از نظر من یکی از عوامل موثر در این مساله نادیده گرفته شدن می باشد. در جشنواره ها و رویدادهای ادبی فارغ از رقابت، همین دیده شدن و ارزیابی آثار نویسندگان اتفاق خوبی است که متاسفانه کمبود آن در شهر ما کاملا محسوس است چون نهادهای فرهنگی فعالیت چندانی ندارند.

در پایان اگر نکته ای مانده اشاره کنید..
از شما و دوستان دیگری که در زمینه جوایز جشنواره مشارکت کردند تشکر می کنم و به عنوان یک شهروند بار دیگر توقعم را از سازمان های فرهنگی شهر بیان‌ می کنم و تقاضا دارم بدون در نظر گرفتن گرایشات فکری، شهر را یکپارچه ببینند و حق یکسانی را برای همه قائل شوند. اگر بودجه های فرهنگی در چنین رویدادهایی هزینه شود نتیجه آن شامل حال همگی ما خواهد شد و شهر پر نشاط تری خواهیم داشت. از یاد نبریم که همه‌ی ما سوار بر یک کشتی، وسط اقیانوس هستیم. در پایان‌ باید بگویم خوشحالم در کنار غلامرضا رمضانی، محمد صالح‌علا و یوسف نیک‌فام مشغول به فعالیت فرهنگی هستم.

غلامرضا رمضانی داور جشنواره: وقتی آرزو دارم داستانی را به فیلم تبدیل کنم یعنی تصویرهایش را در جادوی کلمات دیده ام


غلامرضا رمضانی، خالق اثر داستانی سیب زمینی خورها دیگر داور این جشنواره است که در فیلمسازی به ویژه در حوزه کودک و نوجوان هم شهرت دارد و علاوه بر تولید آثار بسیاری در این حوزه دستیاری امیر نادری در فیلم دونده را هم بر عهده داشته، وی در گفت و گو با وقایع استان از اهمیت تصویر در ادبیات داستانی می گوید.

آقای رمضانی در ابتدا برایمان بگویید چرا تصمیم‌ به داوری آثار جشنواره گرفتید؟
علاقه خاصی به داستان کوتاه و حتی دل نوشته های متنوع دارم. با خواندن داستان‌های کوتاه دیگران نخست بخش های پنهانی که شاید با چشمان خودم رویت نکرده ام یا در حواشی من نبوده آشنا می شوم. با نثر نوین که خروجی فرد دیگری است مواجه می شوم و دغدغه های روزگاری که در آن زندگی می کنم را از زبان دیگران می‌شنوم. وقتی جناب آقای نیک فام پیشنهاد داوری داستان‌ها را دادند اولین وسوسه من شناخت آدم ها و جهان فعلی بالاخص موضوع زندگی در شهر های صنعتی وادارم کرد که قبول کنم. حضور عزیزان قابل احترام و باسوادی چون آقایان صالح علا و رضا مهدوی هزاره که بودن در جمع آنها افتخاری است برایم دیگر عامل موثر در این موضوع بود و در غایت اینکه بودن در کنار جمعی که اهل اندیشه و مطالعه است ناخودآگاه شوق زیادی برای خواندن و نوشتن می دهد.

از آنجا که علاوه بر نویسندگی شما را به عنوان یک سینماگر می شناسیم می خواستم نظرتان را درباره نقش و اهمیت تصویر در ادبیات داستانی بدانم؟
هر داستانی که در شرح و بسط خود از فضاسازی صحیح استفاده کرده بیشتر توانسته نظر مخاطب خودش را جلب کند. به زعم من خوب دیدن فضا، شرایط پیرامون اجتماع و توان تصویر سازی در قالب کلمات می‌تواند شاخصه یک داستان باشد. قاعدتا خواننده زمانی که بتواند داستانی را که خوانش می‌کند بخوبی ببیند و عکس های پی در پی پیش رویش باز شود غرق در محیط اندیشمندانه نویسنده می‌شود. بخشی از ادبیات که جزئیات را در هر اتفاق رقم می‌زنند برای من دلنشین است، آنجاست که متوجه می‌شوم نویسنده عکاسی ادبی کرده است. وقتی داستان کوتاه یا بلندی می‌خوانم که حسرت و آرزو دارم روزی همان داستان را به فیلم تبدیل کنم زمانی است که تصویرهایش را به کمک کلمات جادویی دیده ام.

فکر می کنید برگزاری جشنواره هایی از قبیل رازان چقدر در طراوت فضای ادبیات داستانی شهرها موثر خواهد بود؟
فصلنامه رازان به کوشش جناب نیک فام و رنج فراوانش برای بقا گاهی اقدامات پسندیده ای می‌کند که قطعا هم در زمان خودش و هم در گذر زمان بعنوان شرح زندگی در سالیانه شهری ثبت خواهد شد. قطعا وقتی یک تکاپو و ولوله در این مقال شروع می شود تعداد زیادی جوان و غیر جوان مشتاق دست به قلم انگیزه ای پیدا می‌کنند تا حضور داشته باشند و آثاری خلق کنند و بفرستند. همین اتفاق اگر بتواند بیست سی نفر را با انگیزه و شوق وادارد که بنویسند و با نوشته هایشان بخش های از جامعه شهری زمانه خودشان را ثبت کنند کار بزرگی در فصلنامه رازان رقم خورده است. این نوشته ها در حافظه و تاریخ شهر اراک می‌ماند. انرژی خوب و دلنشینی که در خون عده ای تزریق شده و آنها را وادار به کنش کرده قابل تقدیر است …

پیشنهادتان برای ارتقاء سطح جشنواره و استمرار آن در سال های آتی چیست؟
قبل از پیشنهاد برای بهتر شدن و استمرار چنین رخدادهایی بهتر می بینم اول اشاره ای کوتاه بکنم به نفس حرکت هایی اینچنینی، قطعا می دانیم که فصلنامه رازان بعنوان بانی چنین اقدامی بودجه اعطایی از جایی یا حمایت مالی خاصی ندارد. این سم اقدامات پسندیده و خلاقانه از سوی برگزار کننده گان می باشد که نه حامی و مشوق و رگه های دولتی دارد نه از نهاد ها و اداراتی که می‌بایست در این راستا بعنوان متولیان اصلی قدم بردارند نشانی هست. در غوغای شهری که رگه های حیاتش در دود و آلاینده های صنعتی روز به روز به زوال می رسد حتی از آنهایی که مردم شهر صنعتی شان را هر روز بیمارتر می‌کنند هم تلاش و اقدامی نمی بینیم. از ادارات و نهادهایی که باید برای استعداد یابی و تشویق و حمایت نسل تازه اقداماتی بکنند هم خبری نیست. انجمن های ادبی و سازمان‌ها هم برای برپایی چنین حرکات انگیزشی هیچ جنب و جوشی ندارند. اما من پیشنهاد می کنم نقاب ندیدن را مسئولین شهر در هر رده ای کنار بزنند و از همین جشنواره لاغر و جمع و جور حمایت کنند تا در سال‌های آتی بتواند مستحکم تر و گسترده تر قدم بردارد . مهم نیست به نام متولیان اصلی باشد یا نباشد، مهم نیت و هدف است. پیشنهاد می کنم به برگزیده ها بیشتر توجه شود، و همچنین بهتر است از همین حرکت های فرهنگی توسط انجمن ها، گروه‌ها، تشکل ها و سازمان‌ها بیشتر ببینیم تا طراوت و امید بیشتری به زندگی دمیده شود.


محمد صالح علا داور جایزه جشنواره: تا قبل از رسیدن آثار نمی توانم گفت و گویی پیرامون جشنواره داشته باشم


محمد صالح علا، نویسنده، فیلمساز و مجری رادیو و تلویزیون دیگر داور نام آشنای این جشنواره است که آثار مختلفی را در زمینه شعر و داستان به چاپ رسانده، ترجیح صالح علا بر این بود که تا قبل از داوری آثار رسیده به دبیرخانه جایزه رازان گفت و گویی در این زمینه نداشته باشد که نظرش برای ما قابل احترام است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.