خانه » پیشنهاد سردبیر » گزارش اختصاصی وقایع استان از حضور علیرضا قربانی در اراک:/من عاشق چشمت شدم/همراه با صحبت هایی از علیرضا قربانی و گفتگوی تخصصی با سامان صمیمی و بهنام ابوالقاسم

گزارش اختصاصی وقایع استان از حضور علیرضا قربانی در اراک:/من عاشق چشمت شدم/همراه با صحبت هایی از علیرضا قربانی و گفتگوی تخصصی با سامان صمیمی و بهنام ابوالقاسم

شنبه ۴ اردیبهشت ۹۵  شماره ۳۳۳

گروه فرهنگی- سجاد کاوی

سی ام فروردین شاهد اجرای اولین کنسرت امسال در اراک بودیم که می‌تواند سرآغاز مناسبی برای ادامه‌ اجراها و کنسرت های متعددی باشد که در اراک برگزار می‌شوند.کنسرتی که از لحاظ کیفی در سطح بسیار بالایی برگزار شد و رضایت خاطر مخاطبان خود را جلب کرد.
بدون شک علیرضا قربانی یکی از پیشگامان موسیقی ما در عصر جدید است که نه تنها موسیقی ردیفی ما را به خوبی اجرا می‌کند بلکه در آثار جدید او خلاقیت و استفاده از موسیقی کلاسیک اروپایی و ارکستراسیون غربی مشاهده می‌شود، که می‌تواند سرآغاز مناسبی برای تغییر موسیقی ما باشد.
برنامه های علیرضا قربانی یک روز قبل از اجرا با جشن امضای آلبوم دخت پری‌وار آغاز شد که با استقبال بسیار زیاد علاقمندان به موسیقی مواجه گردید.در این مراسم علیرضا قربانی با صبر و حوصله فراوان تک تک آلبوم های خریداری شده توسط علاقمندان را امضا کرد و در کنار آنها عکس یادگاری گرفت.
در حاشیه کنسرت فرصتی دست داد تا به پای صحبت های علیرضا قربانی بنشینیم.
خیلی خوشحالم از حضور در شهر اراک و بسیار خرسند از اینکه شرایط فراهم شد تا بعد از تقریبا یک سال مجدداً در خدمت شما باشیم. مردم اراک خاطره بسیار خوبی را برایمان رقم زدند و باور بفرمایید از روزی که قرارمان بر این شد که در اراک به خدمت شما برسیم لحظه شماریمان برای هرچه سریعتر روی دادن این دیدار آغاز گشته بود.
از تک تک مردم اراک تمامی خانم ها و آقایانی که به جریان هنر و تثبیت و پویاتر شدن آن به خصوص در موسیقی ایرانی و موسیقی جدی کمک می کنند تشکر می کنم. اینان پشتوانه های اصلی قدرتمندتر شدن موسیقی هستند.
علیرضا قربانی در پاسخ به این سوال که شرایط برگزاری کنسرت که در شهرستان ها چگونه است، به خبرنگار وقایع استان گفت: همانطور که مطلع هستید برای برگزاری کنسرت در خارج از تهران دشواری های خاص خود را دارد که با لطف برگزار کنندگان و هنردوستان اراکی این شهر همیشه یکی از بی حاشیه ترین شهرها در برگزاری کنسرت ها بوده است.
موضوع مهم در موسیقی که روند آن در کارهای علیرضا قربانی به چشم میخورد تلاش برای پیوند با موسیقی جهانی و اجرای آثاری در ژانرهای متفاوت و استفاده از ارکسترهای غربی در موسیقی ایرانی است.نظر علیرضا قربانی در این رابطه اینگونه است.
می‌خواهم بگویم که همه اینها مجموعه‌ای از عوامل هستند. اول اینکه موسیقی ما باید خوب تولید و اجرا شود و در مرحله بعد خوب ارائه شود. ما در زمینه تمام این عوامل مشکل داریم. در تولید، ارائه و برگزاری کنسرت بسیار مشکل داریم. در ۳۰ سال گذشته به ندرت یک گروه موسیقی ایرانی داشته‌ایم که صدادهی‌اش استاندارد باشد. موسیقی ایرانی در خیلی مواقع نه ‌تنها رشد نکرده، بلکه در یک سراشیبی قرار گرفته، آن هم از جهت نوازندگی، آهنگسازی و ارکستراسیون. همه این مشکلات باید از داخل ایران حل شود. موسیقی ما در داخل کشور رشد نکرده. برای روشن‌تر شدن منظورم، یک مثال می‌زنم. این روزها ما شاهد جولان موسیقی عربسک در کشورهای حوزه خلیج فارس، ترکیه و… هستیم، این موسیقی یک سبک شناخته شده است. کاری ندارم که موسیقی ایرانی به جهت ماهیتش حرکت‌های ریتمیک و مردم‌پسندانه ندارد چون این جزو ماهیت موسیقی ایرانی است. با وجود اینکه موسیقی اصیل و کلاسیک هندی هم خیلی مخاطب ندارد. باید ببینیم سبک‌هایی چون «عربسک» چگونه به چنین مقبولیتی رسیده. نحوه رسیدن به این جواب‌ها، کلید حل مشکلات ماست.
در این کنسرت که در دو نوبت برگزار شد علیرضا قربانی را نوازندگان برجسته ای همچون سامان صمیمی، بهنام ابوالقاسم، نیلوفر محبی، پریسا پیرزاده،سالار غفاربجویی و بهتاش ابوالقاسم همراهی کردند.
علیرضا قربانی در اجرایش در اراک قطعه هایی از قبیل شب دهم،مدار صفر درجه، حریق خزان،ارغوان و … را اجرا کرد که در این بین ساز وآواز بداهه ای اجرا شد و سامان صمیمی و بهنام ابوالقاسم او را در این ساز و آواز همراهی کردند.این ساز وآواز با واکنش مثبت علاقمندان و حضار روبرو گردید.
مطمئنا در میان علاقمندان به موسیقی سامان صمیمی و بهنام ابوالقاسم شناخته شده هستند. صمیمی ویالون و کمانچه را به خوبی می‌نوازد و فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد از دانشگاه هنر تهران می‌باشد.همکاری با استاد شجریان،مجید درخشانی،علیرضا قربانی و همایون شجریان و اجراهای متعدد او در خارج از کشور تنها بخشی از فعالیت‌های این هنرمند توانمند و با‌اخلاق کشورمان است.همچنین او آهنگساز آلبوم سودایی علیرضا قربانی است.بهنام ابوالقاسم نیز همچون سامان صمیمی موسیقی را از دوران کودکی آغاز کرده و افتخارات فراوانی در کارنامه هنری اش وجود دارد.افتخاراتی مانند همکاری با ارکستر وزیری و اجراهای متعددی که همراه با آقای ساکت و گروهشان در ایران وخارج از کشور داشته است.همکاری با شهرداد روحانی و فردین خلعتبری و همچنین فعالیت در ارکسترهای مهرورزان، ملی و صدا‌ و‌ سیما از دیگر فعالیت های اوست.از دیگر شاخصه‌های هنری او می‌توان به تدریس پیانو به یکی از نوین‌ترین شیوه‌های آموزش پیانوی جهان اشاره کرد که نسبت به روش‌های کهنه و بعضا غلط گذشته بسیار کارآمدتر است.
***
در بین دو اجرا فرصتی دست داد تا با سامان صمیمی و بهنام ابوالقاسم گفتگویی صمیمانه و تخصصی در مورد موسیقی ایران و چالش های پیش روی آن داشته باشیم که از نظرتان می‌گذرد.
سامان صمیمی که اجراهای زیادی را در ایران و خارج از کشور داشته است،او فضای موسیقیایی در شهرستان ها به خصوص شهر اراک و استقبال مردم از موسیقی کلاسیک ایرانی را اینگونه ارزیابی کرد:
من فکر میکنم استقبال و اقبال عمومی این نوع از موسیقی در سطح خیلی پایینی قرار دارد.البته این موضوع فقط مختص شهر اراک نیست، بلکه در همه شهرستان ها صادق است، حتی در تهران هم به همین شکل است.یعنی نسبت به موسیقی پاپ تقریبا قابل مقایسه نیست.
در این مورد بهنام ابوالقاسم گفت:
روند جامعه به سمت و سویی رفته است که همان گونه که شما کمتر می بینید مردمی را که وقت بگذارند و در یک رستوران،غذای با کیفیت و عالی میل بکنند،اکثرا به فست فود روی آورده اند.اصولازندگی شهری و پرسرعت به این مدل،انسان ها را به این سمت وسو سوق داده است وحالا اینکه تا چه حد درست است یاخیر،این بحث دیگری است که بسیار مفصل است ولیکن متاسفانه به این شکل است که بسیاری از مردم به دنبال موسیقی فست فودی می روند.
اگر بخواهیم این مسئله را آسیب شناسی کنیم،بخشی از آن به خود جامعه و تغییرفرهنگ و مدرنیته و بخشی دیگر به خود بدنه موسیقی مرتبط است.شاید نقش بدنه موسیقی در قبال عدم تجدد و ابتکار عمل پررنگ تر باشد. در این رابطه، این سوال مطرح می‌شود که آیا به طور کلی نیاز به این ابتکار عمل در موسیقی ما احساس می‌شود یا اینکه صرفا موسیقی ما یک موسیقی فولک ومنطقه ای و متعلق به ایران زمین است، سامان صمیمی اینگونه توضیح می‌دهد:
موسیقی کلاسیک و ردیفی دستگاهی ما یا واژه سنتی که بعضی ها برای آن انتخاب می کنند یک ساختار می باشد که شما می توانید به عنوان یک منبع از آن استفاده کنید،شبیه به اینکه شما بخواهید فارسی صحبت کنید و معتقد باشید که چون مدرن شده است می بایست یک سری کلمات را دور بریزیم و از یک سری کلمات جدید استفاده کنیم، نه به این شکل نیست.آن ساختار وجود دارد. اما براساس آن ساختار و متریالی که وجود دارد، موزیسین ها با خلاقیتی که دارند ابتکار عمل به خرج می دهند و کارهایی انجام می دهند. مطمئنا بخشی از این آسیب شناسی به موزیسن های ما برمی گردد که در دوره ای شاید کم کاری شده باشد ولی این ماجرا یک ماجرای کاملا دوطرفه است، از یک سو کم کاری وجود دارد و از سویی دیگر عوامل متعدد دیگری وجود دارند ازجمله اینکه چند سال است که سازهای ملی ما در سیمای ما نشان داده نمی شوند.
البته روند تغییر فرهنگ جهانی هم بی تاثیر نیست،همان طور که موسیقی کلاسیک اروپایی هم در کشور های غربی مانند گذشته مورد استقبال نیست. سامان صمیمی در این رابطه افزود:
اساسا چیزی که می گوییم در مورد هنر است. هنر جدی، اقبال عمومی ندارد و واقعیت این است که نه تنها الان، بلکه همیشه در طول تاریخ، هنر جدی اقبال عمومی نداشته است.
شاید بتوان با ارزش گذاری بر نوع مخاطب، اندک بودن مخاطبان موسیقی کلاسیک ایرانی را توجیه کرد. بدین معنا که یک مخاطب موسیقی فاخر با توجه به سلیقه موسیقایی، پیش زمینه شنیداری و سواد تجربی و یا آکادمیک با چندین مخاطب معمولی موسیقی های پاپ که دید موسیقایی خاصی ندارند و صرفا برای تخلیه هیجانات زودگذر به این موسیقی رجوع می کنند را برابر دانست. آیا این ارزش گذاری کار درست و یا توجیهی عاقلانه است؟
من خیلی با این ارزش گذاری موافق نیستم. به زعم بنده تاریخ، این ارزش گذاری را انجام می دهد، نه ما. ما نمی توانیم چنین کاری انجام دهیم. چگونه تاریخ این کار را انجام می دهد؟ با ماندگاری این کار را انجام می دهد.چیزی که هنر جدی و هنر والاست و هنرمند که صاحب این هنر است، آن حتما ماناست و کار خودش را انجام می دهد و نقش خودش را در جامعه ایفا می کند.به عنوان یک اندیشه پیشرو حتما کار خودش را انجام می دهد. البته احتمال تضعیف شدن آن هم وجود دارد ولی هیچ کسی با تاریخ کاری نمی تواند انجام دهد. تاریخ همه چیز را غربال می کند و از صافی عبور می دهد. این کار را میبایست تاریخ انجام دهد نه ما.
بهنام ابوالقاسم در این مورد افزود: یک مسئله ای وجود دارد. شما هر هنری را که به آن نگاه کنید، اگر که بخواهیم به آن هنر عمیق تر وجدی تر نگاه کنید یا سراغ نوع پیشرفته تری از آن هنر بروید احتیاج به یک سری دیتاهایی از قبل دارید. به عنوان مثال شما برای دیدن یک تابلوی نقاشی مدرن باید یک شناختی از آن داشته باشید و یا همچنین برای خواندن ادبیات مدرن یا دیدن یک فیلم مدرن. برای شنیدن موسیقی که از یه حدی جدی تر باشد شما احتیاج به یک سوادی دارید. حالا این سواد از کجا به دست می آید؟ یک بخشی از آن به دیدن آن ساز مربوط می شود که آن ساز را ببینید و بعد ببینید صدای آن به چه شکل است، حالا اگر جذبتان بکند یا نکند و بعد دنبال آرتیست آن بگردید که ببینید کجاست. بخشی از آن مربوط به این میشود. بخش دیگر آن به سیستم آموزشی مربوط می شود. وقتی که شما می خواهید موزیک یاد بگیرید در همه ی دنیا به گونه ایست که در مدارسشان موسیقی دارند، ولی در اینجا اینگونه نیست. پس کجا می خواهند آن را پیدا کنند، در سیستم آموزشی؟ در آموزشگاه های موسیقی که حالا با کلی محدودیت شروع به کار می‌کنند. و وقتی که شروع به فعالیت می کنند مشخص نیست که چه اتفاقی در آن می افتد. یا آن شخص به دانشکده های موسیقی برود؟ شما در بین دانشکده های موسیقی چند دانشکده موسیقی خوب در ایران می شناسید؟
پس فضای آکادمیک ما هم مشکل دارد.
بله.شما دنبال یک علت نگردید. به خاطر اینکه حالا چرا موسیقی جدی به این شکل است، مجموعه ای از علت های مختلف وجود دارد که باعث محجور شدن موسیقی جدی می گردد. و البته مطلبی که آقای صمیمی اشاره کردند کاملا درست است، اینکه اگر موسیقی یا هر هنری با اقبال عمومی فراوان مواجه گردد باید در آن شک کرد.
آقای قربانی از همان ابتدا کارهای ارکسترال داشتند،کارهایی که با استاد فخرالدینی و استاد تجویدی و باز خوانی تصانیف قدیمی انجام می دادند، اما الان در کارهای اخیرشان با آقای مهیار علیزاده خیلی تمرکزشان روی موسیقی ارکسترال غربی است. پیوند موسیقی ما با این موسیقی را چطور ارزیابی می کنید و این موضوع یک مزیت می تواند داشته باشد که اینکه مخاطبان جدیدی را جذب موسیقی کند و یک ایراد هم می تواند داشته باشد که آن مخاطبان قدیمی ما را که صرفا موسیقی ردیف نوازی در ذهنشان بوده است را از دست بدهد، سامان صمیمی این برآیند را اینطور ارزیابی میکند:
این نگاه هوشمندانه ایست که شما به ین موضوع دارید. مهم ترین عنصر آن، این است که در این آنسامبل ها هیچ ساز ایرانی به کار نرفته است. شما در کارهای قبلی ایشان مانند کارهای آقای فخرالدینی می بینید که یک عنصر و رنگ صدای ساز ایرانی در آن به کار رفته است. ولی الان شاهد هستیم که در آلبوم های حریق خزان و دخت پری وار هیچ اثری از رنگ صدای ساز ایرانی نمی بینید. این نگاه، نگاه دقیق و درستی هم هست. من فکر نمی کنم که علیرضا قربانی به عمد این کار را انجام داده باشد که بخواهد هیچ ساز ایرانی نداشته باشد. این موضوع کاملا به آهنگساز برمی گردد و مسئولیت آن کاملا با مهیار علیزاده است. در واقع در مورد این نوع موسیقی الان نمی توان زیاد صحبت کرد که مابتوانیم یک ژانر برای آن تعیین کنیم و خط کشی کنیم تا در کدام ژانر قرار می گیرد ولی حتما یک ژانری برای خودش دارد که من فکر می کنم این نوع موسیقی از فردین خلعتبری شروع شد. و ادامه اش را می بینیم که به مهیار علیزاده رسیده و حتما در آینده از این دست کارها بیشتر انجام خواهد شد. آلبوم حریق خزان خیل عظیمی از مردم را که اصلا با موسیقی کلاسیک ما هیچ ارتباطی نداشتند، نه با موسیقی کلاسیک بلکه با علیرضا قربانی که به عنوان نماینده موسیقی کلاسیک است، پیوند داد. و در اثر ارتباط با این شخص به کاری مثل جلوه گل وصل شدند که کاملا سنتی بود که فرمتش کاملا شبیه فرمت موسیقی کلاسیک ایرانی است، و این موضوع باعث خوشحالی است که این اتصال زنجیروار برقرار می شود. من خیلی اعتقاد ندارم که گسستی بین موسیقی کلاسیک ایرانی با ایشان به واسطه ی این دو اثر به وجود بیاید. بنده اینچنین نمی بینم. فکر می کنم همان مخاطب قبلیشان را دارند و خیل عظیم دیگری هم به آن اضافه خواهد شد چرا که البته قبل از حریق خزان این اتفاق به وسیله ی تیتراژهای تلویزیونی ازقبیل شب دهم، مدار صفردرجه افتاده بود و البته اولین تیتراژی که ایشان خواندند کیف انگلیسی بود. یعنی در واقع شاید این اتصال را مدیون آن آثار است.
بهنام ابوالقاسم در این رابطه افزود: هنر امروز ما احتیاج به یکسری اتفاقات تازه دارد. شما برای اینکه بخواهید موسیقی کلاسیک ایرانی گوش کنید نمونه های فراوان بسیار عالی برای آن داریم، مانند این است که کسی بخواهد در اروپا موسیقی باروک گوش کند و یک سری آنسامبل هایی هستند که همیشه موسیقی باروک اجرا می‌کنند و آن موزیک برقرار است و چیزی که ما امروز به آن نیاز داریم، یک اتفاق جدید است وحال اینکه اتفاقی که هم‌اکنون در حال رخ دادن است،صد درصد درست است یا خیر و یا ماندگار است یا نیست، این موضوعی است که به قول آقای صمیمی در طول تاریخ مشخص می‌شود ولی تا آن قدم های اولیه برداشته نشود، نمی توان امیدوار به برداشتن قدم های بعدی بود. ما موسیقی کلاسیک خودمان را داریم و در کنار آن می توانیم بیان جدید از موسیقی ایرانی را بسیار وسیع‌تر در دنیا پخش کنیم، همان‌گونه که از آهنگ‌سازهای ایرانی ازجمله فردین خلعتبری با ارکسترهای خوب کار اجرا شده است و همین ترتیب در حال ادامه دادن می‌باشد و این موضوع می‌تواند اتفاق امیدوارکننده ای برای موسیقی ما و جهانی شدن آن باشد. خب این کار قدم مثبتی است که برداشته شده است و اصلا نباید به این موضوع فکر کرد که این قدم، قدم درستی است یانه و می‌بایست اجازه دهیم این قدم برداشته شود.
در واقع درحال آزمون و خطاست؟
قطعا در یکی سری موارد به همین گونه‌است ولی در یک سری آثار فردین خلعتبری هم می‌بینیم که این آثار به پختگی رسیده است وشاهکار خلق کرده است به عنوان مثال می‌توان به قطعه سوگ ایشان اشاره کرد که به هیچ وجه نمی توان گفت که این اثر ایرانی نیست و نمی‌شود هم گفت که همه چیزش ایرانی است به دلیل اینکه ارکستراسیون آن، غربی و بسیار قوی و پیشرفته است.
سامان صمیمی در پاسخ به این سوال که آیا می توان در این رابطه به کارهای آقای هوشنگ کامکار هم اشاره کرد افزود: ببینید ما طی کنسرتی که در سالن موتزارت وین داشتیم یک ارکستری به اسم کمرا ارکستر یک بخشی از آثار آقای هوشنگ کامکار و آقای فردین خلعتبری را این ارکستر اجرا کردند که من اصلا قصد مقایسه بین آنها را ندارم اما ارکستر زمانی که آثار آقای فردین خلعتبری را اجرا می‌کرد همه واکنش نشان می‌دادند. مایستر گروه آنها برای من تعریف می‌کرد که من موسیقی ایرانی را می‌شناسم و مدام منتظر این بودم که خواننده گروه قصد اجرای چه چیزی را دارد و این برای آنها خیلی عجیب بود، هنگامی که خواننده‌ی گروه شروع به خواندن کرد هم برایشان خیلی جالب و نو بود و این همان زبان مشترکی است که آقای ابوالقاسم به آن اشاره کردند. اگر زبان و قلم موسیقی ما مانند آقای فردین خلعتبری قوی و استاندارد باشد مخاطب خارجی حتی اگر متن و شعر آن را متوجه نشود تحت تأثیر موزیک آن قرار می‌گیرد، موزیک و ارکستری که متعلق به خود آنها است.
یکی از عناصری که باعث به روز شدن موسیقی کلاسیک ایرانی می‌شود استفاده از هارمونی در این نوع از موسیقی است. شبیه به آنچه که در کارهای استاد حسین علیزاده و در ادامه‌ی آن علی قمصری دیده میشود. این تغییر در موسیقی با حفظ حال و هوای کلاسیک آن می‌تواند بر حفظ دیالکتیک هنر اثرگذار باشد. سامان صمیمی در این رابطه گفت:
آغاز این تغییر را می‌توان در کارهای آقایان حنانه و خالقی مشاهده کرد و ادامه ‌دهنده این تغییر فرهاد فخرالدینی است. سپس در کارهای آقای پژمان مشاهده گردید و بعد ازآن آقای حسین علیزاده هارمونی را وارد موسیقی ایرانی با‌ آنسامبل ایرانی می کنند و به این دلیل بیشتر آقای علیزاده را مثال می‌زنیم که آقای علیزاده به یک وحدتی در موسیقی هارمونی میرسد که نقطه ی اوج آن را می توان در آلبوم نینوا دید.
و به بیان بهتر برای تفهیم موسیقی چند‌صدایی می توان این مثال را زد که تفاوت یک مینیاتور با یک نقاشی خارجی در این است که مینیاتور هیچ بعد و پرسپکتیوی ندارد. چند صدایی شدن موسیقی به موسیقی بعد می دهد و ذهن شما در یک لحظه دوتا صدا را درک می کند، سه تا صدا را درک می‌کند. مطمئنا این ذهن، ذهن پیچیده تری نسبت به ذهن انسان های صد سال پیش است و اگر این اتفاق صد سال پیش برای موسیقی ما می‌افتاد به هیچ عنوان قابل قبول نبود ولی با این شکل و حجمه ارتباطاتی که وجود دارد و ما همه نوع موسیقی را می شنویم و می‌توانیم بشناسیم، پذیرش بعد پیدا کردن موسیقی ما برایمان بسیار راحت تر می‌شود. موسیقی ردیفی ما به هیچ عنوان بعد ندارد و به جای آن عمق دارد. عمقی که در آن وجود دارد باعث می شود که ملودی های بسیار زیبایی خلق گردد و ارزش فراوانی داشته باشد. کاری که هارمونی انجام می‌دهد دادن بعد به موسیقی ماست. حالا اینکه شما علی قمصری را مثال می‌زنید، بسیار مثال خوبی است، به دلیل اینکه در ادامه مسیر استاد علیزاده، آن هارمونی را که به وحدت رسیده بود، علی قمصری حتی به آن اضافه می کند و پر‌و‌بال می‌دهد و به عنوان نماینده بخشی از جوانان شناخته شده است که البته حتما انتقاداتی به ایشان وارد است ولی به هر حال قدم خود را در موسیقی برمی دارد.
بهنام ابوالقاسم در این رابطه افزود: چند صدایی بودن لازمه‌ی ذهنی است که می‌خواهد عمیق تر فکر کند،عمیق‌تر بشنود و عمیق‌تر تحلیل کند. عمق و بعد در موسیقی که آقای صمیمی به آن اشاره کردند دو مقوله متفاوت است واحتیاج است که هر دوی آن را بشناسید و از یک مرحله ای به بعد نیاز به یک درک و شعور بیشتری است تا بتوانید به آن عمق و بعد پی ببرید.و اگر کسی بخواهد عمیق‌تر به موضوع نگاه کند، بستگی دارد که آن نگاه به چه سمت و سویی می خواهد برود. به عنوان مثال درآثار استاد شهناز بداهه، قطعات و تک‌نوازی هایی دیده می شود که خیره کننده است، و بستگی به نوع نگاه مخاطب دارد و اصلا نمی توان گفت این مقوله خوب یا بد است. موسیقی ما بسیار موسیقی ارزشمند و عمیقی است ولیکن احتیاج به نو شدن دارد، همان‌گونه که ما مثل پدر‌بزگ هایمان لباس نمی‌پوشیم و در زیر نور چراغ فانوس کتاب نمی‌خوانیم به همین شکل نیاز به خوراک های جدیدتری هم داریم و در این بین ممکن است به ناچارخوراک های فست فودی هم داشته باشیم ولیکن می بایست به عنوان یک انسان قرن بیست و یکمی این مزه های جدید هم چشیده شود که اگر آن را تجربه نکنیم راکد مانده‌ایم و اصولا به سمت پیشرفت حرکت کردن و متعالی شدن، همه این ماجراها مستلزم این است که شما گام‌ها را بردارید، حتی گام نادرست.
بهنام ابوالقاسم در مورد کیفیت جشنواره فجر سال گذشته و اتفاقات و حواشی پیرامون آن گفت:
در بخش مدیریتی همان طورکه می‌دانید ساختار این جشنواره نسبت به سال های گذشته به طور کلی عوض شد و اینکه این جشنواره چقدر موفق عمل کرده یا نکرده به اعتقاد بنده به دلیل اتفاقاتی که شاید از گذشته هم قابل حس بود خیلی موفق عمل نکرده است و اتفاقاتی در آن می‌‌دیدم که بسیار ناراحت کننده بود. ولی اتفاق مثبتی که در این جشنواره افتاد و از نقاط مثبت آن بود در بخش بین الملل آن بود و یک سری اجراهای خوبی برگزار شد که اگر می خواستیم آنها را ببینیم می‌بایست کلی هزینه می‌کردیم تا در خارج از کشور بتوانیم این اجراها را ببینیم. این موضوع یکی از نقاط قوت این جشنواره بود، البته در یک برخی از اجراهای بین الملل یک سری شیطنت هایی هم شد که جالب نبود. و فارغ از اینکه این جشنواره از لحاظ کیفی در چه سطحی بود ولی ازنظر کمی در سطح قابل قبولی قرار داشت و شاهد ارکستر سمفونی های بسیاری در این جشنواره بودیم. این بحث کمیت ماجرا برای نقطه شروع فارغ از کیفیت آن اگر افق درستی ترسیم شود می‌تواند شروع موثر و خوبی باشد. مادامی‌که شما یک فستیوالی را برگزار می‌کنید و آن تنها فستیوال موسیقی جدی در ایران است، به دلیل اینکه خرج و مخارج آن برآورده شود سالن‌ها را با موسیقی پاپ پر بکنیم به اعتقاد بنده این اتفاق، اتفاق جالبی نمی‌تواند باشد، اگرچه منظور بنده بد بودن موسیقی پاپ نیست ولیکن هیچ وقت سلیقه من نبوده است و شاهد ضعف‌هایی از‌این دست از ساختار تا مدیریت دراین جشنواره بودیم.
***
این برنامه موسیقایی که به همت مهندس مجید باقری مدیر مجموعه سُرپا برگزار شد، همانند دیگر تجربه های این مجموعه به عنوان اسپانسر از نظم و هماهنگی قابل قبولی برخوردار بود. هماهنگی جهت برگزاری کنسرت هایی با سطح کیفی بالا که البته این روزها کمتر در شهر به چشم می خورد از کارهای ارزشمندی است که کمک شایانی به پیشبرد فرهنگ و اعتلای هنر در شهر اراک می کنند.
به همین روی جای تقدیر و تشکر این افراد وجود دارد و امید است روند برگزاری رویدادهای فرهنگی فاخر در شهر ادامه پیدا کند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.