پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ شماره ۷۸۷
***
عبدالمجید یوسفی نکو/پژوهشگر
***
انگار همین دیروز بود؛ ۱۲ سال پیش. عصر یک روز گرم مرداد ماه ۱۳۸۳. این نخستین دیدارم با استاد مرتضی ذبیحی بود. دیداری که آخرین دیدار نبود و تا آخرین برگهای دفتر زندگی او ادامه داشت: ۵ اسفندماه ۱۳۸۶. من دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ زبان و ادبیات فارسی بودم و دربه در به دنبال منبعی برای پایاننامۀ تحصیلیام. دوستی مرا به وی رهنمون شد. عصر به محضرشان شتافتم. بسیاری از این در و آن در حرف زدیم و پذیرایی و از این حرفها. به گمانم بوی خوشی که با من است عطر صفای آن روز ذبیحی است، ترکیبی متناقض از چای داغ -برای کشیدن سیگار- و خربزهای خنک در عصر یک روز گرم تابستان. ذبیحی مردی ساده و به راستی فروتن بود. همانی بود که بود، بی هیچ نقابی. مرتضی ذبیحی، زادۀ ۲۱ آبان ماه ۱۳۱۳ش/۳ شعبان ۱۳۵۳ق است، در اراک. پدرش حاج ذبیحالله ذبیحی از تاجران خوشنام و مادرش سکینه خاتون ذبیحی بود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان عظیمی- همان دبستانی که نگارنده هم در آن درس خواند- به پایان برد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان صمصامی اراک آغاز و در مدرسه فیروز بهرام تهران به آخر رساند. در سال ۱۳۳۸ دانشنامۀ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد. از همان سال به استخدام اداره فرهنگ (آموزش و پرورش کنونی) در مقام دبیر ادبیات در دبیرستانها درآمد. مدتی را در خرم آباد لرستان گذراند و از سال ۱۳۴۴ دوباره به اراک آمد و تا سال ۱۳۶۰ که مجبور به بازخریدی از آموزش و پرورش شد، به آموزش و تدریس اشتغال داشت. برای اثبات بزرگی همت او همین بس که تنگناها و سختیهای مالی و مسائل دیگر گرچه بر او فشار میآورد، ولی او را از پا نینداخت. بنابراین، ده سال پس از آنکه بازنشانده شد، دوباره به دانشگاه گام نهاد و در سال ۱۳۷۳ از پایان نامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان «همزاد در ادبیات فارسی» با درجۀ ممتاز دفاع کرد. گذر عمر وی از آن پس، همچون گذشته، به تحقیق و مطالعه سپری میشد. حاصل سالیان عمر ذبیحی آثاری است که پارهای از آنها در نوع خود بینظیرند. مقصودم از بینظیری بینقصی نیست، چرا که هرچه از قلم بشر تراوش کند به ناچار همزاد با کاستی است. یقین دارم با همتی که او داشت، اگر مجالی مییافت و مرگ ناگهانی او را از ما جدا نمیکرد، با حک و اصلاح و حذف و افزایش مطالب برخی آثارش ارزش آنها را به مراتب بیشتر از آنچه اکنون هست، میگرداند. در این جستار به معرفی کوتاه کارنامۀ علمی وی میپردازم و بنا را بر مهمترین اثر او، تاریخ اجتماعی اراک، مینهم. آثار چاپ شده او به ترتیب سال انتشـار عبارت اند از:
۱. اساطیر همسان ایران و یونان (بی تاریخ)
۲. پنج روایت از رویدادهای تاریخی عراق (اراک) (اسفند ۱۳۷۵)
۳. فرهنگ عامه در اشعار فارسی شهریار (بهار ۱۳۷۶)
۴. همزاد در ادبیات فارسی (بهار ۱۳۷۷)
۵. پندارهای برهنه (تابستان ۱۳۷۸)
۶. تاریخ اجتماعی اراک در چهار جلد با عنوانهای
– تاریخ اجتماعی اراک: احزاب، مطبوعات، شخصیتها از مشروطه تا انقلاب اسلامی (تابستان ۱۳۸۰)
– دنبالۀ تاریخ اجتماعی اراک و برخی موضوعات فرهنگی (پاییز ۱۳۸۱)
– تاریخ اجتماعی اراک: موضوعات فرهنگی و برخی بانوان پیشگام (زمستان ۱۳۸۵)
– تاریخ اجتماعی اراک: مؤسسات خیریه و برخی معلولان فعال (زمستان ۱۳۸۶)
از این مرد فاضل آثار دیگری در دست است که تاکنون به چاپ نرسیده اند و با همت فرزندان برومندش در حال آماده سازی برای انتشارند، بدین قرار: ملکوت آسمان (مجموعه داستانهای کوتاه)، روایت یک سرگذشت (داستان بلند)، شمع چگل (مقالات ادبی و اجتماعی)، صائب و آذر (بحثی دربارۀ سبک هندی و دورۀ بازگشت)، دیوان اشعار، خاطرات سرتیپ ناصر مجللی: اولین رئیس شهربانی جمهوری اسلامی و مقالات ادبی و اجتماعی به شیوۀ ادب کهن فارسی.
تاریخ اجتماعی اراک: این اثر، که در چهار جلد تدوین شده است، معروفترین و ارزشمندترین یادگار وی است. ذبیحی موضوعات گوناگون و فراوانی را در این کتاب پی گرفته و با بهرهگیری از روش کتابخانهای و میدانی و پرسش از افراد مطلع و آگاه به اسناد مهم، معتبر و کمتر شناخته شدهای دست یافته و آنها را ثبت کرده و در مقابل دیدگان خوانندۀ مشتاق و علاقهمند قرار داده است.
نخستین جلد کتاب احزاب، مطبوعات و شخصیتهای مهم سیاسی را از دورۀ مشروطه تا انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ بررسی کرده است. کتاب با بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی، علمی و فرهنگی اراک در دوران مشروطه آغاز میشود و مهمترین تجارت آن زمان اراک را که صنعت قالی بافی بود، مورد توجه قرار میدهد. از این راه، تجارت فرش به صنعتی بینالمللی تبدیل شده و پای بازرگانان ارمنی به این شهر باز میشود و محصول آن به کشورهای اروپایی فرستاده میشود. از میان شرکتهای متعددی که با تاجران فرش اراک مراودات تجاری داشتند، «کمپانی زیگلر» از همه مشهورتر بود. این شرکت بیش از ۵۰ سال در این شهر حضوری فعال داشت.
سال تأسیس اراک (سلطان آباد) ۱۲۳۱ قمری و بانی آن یوسف خان گرجی است. در آن روزها، اراک دارای دو محله اصلی «حصار» و «قلعه» و مرز میان آن دو بازار سرپوشیدۀ کنونی بود. اقتصاد اراک مانند بسیاری از جاهای دیگر در دست فئودالها و زمینداران بزرگ بود. پس از تشکیل احزاب، از آنجا که خواست آنان با خواست اربابان متعارض بود، مالکان و خانها راه مجلس را در پیش گرفتند تا بتوانند از منافع خود پاسداری کنند. اراک بیشتر در دست دو خاندان بزرگ فئودال بیات و محسنی اداره میشد. دودمان بیات در مجموع ۱۳ بار و خاندان محسنی ۱۰ بار کسوت نمایندگی اراک را در مجلس شورای ملی پوشیدند.
رضاشاه در مدت سلطنت خود چند بار به اراک سفر کرد. با سقوط او قوای متفقین در ۲۴ شهریور به اراک آمدند. هواپیماهای آنها پس از شهریور ۱۳۲۰ دو بار در آسمان شهر به پرواز آمدند و با پخش اعلامیههایی خواستار اخراج آلمانیها شدند. در این گیر و دار غمانگیز، ورود ترکهای تبعیدی به اراک دردی بود که بر روی دردهای دیگر افزوده شد. مقارن این ایام، کوچ گستردۀ ارامنه و کلیمیان از اراک آغاز شد. این کوچ که به دنبال دو قطبی شدن جهان پدید آمده بود، تأثیر بسیاری بر اوضاع اجتماعی و اقتصادی شهر داشت. ارامنه که پس از جنگ اول جهانی در اراک ساکن شده بودند، حدود سالهای ۱۳۱۴-۱۳۱۵ جمعیتی بالای ۱۵ هزار نفر داشتند و نمایندگی اغلب شرکتهای بزرگ اروپا و امریکا به عهدۀ آنان بود. نخستین پزشکان شهر از ارامنه بودند. این مهاجرت به سال ۱۳۲۵ آغاز شد. کلیمیان نیز در تجارت، طبابت و داروسازی فعالیت داشتند، ولی پس از خاتمۀ جنگ جهانی راه امریکا و کشور تازه تأسیس اسرائیل را در پیش گرفتند.
گسترش فرهنگ نوین با تأسیس مدرسۀ «صمصامیه» به دست حاج ذوالفقارخان بیات، ملقب به صمصامالملک، در سال ۱۳۲۱ق آغاز شد. چهار سال بعد، ارامنه نیز مدرسه «شرف» را برای تعلیم کودکان خود تأسیس کردند. پس از تنظیم قانون اساسی مشروطه و تعیین وظایف انجمنهای ایالتی و ولایتی، نخستین انجمن در اراک را آقانورالدین بر پا کرد. شش انجمن دیگر این شهر در آن روزگار عبارت بودند از: انجمن آدمیت، انجمن دموکرات، انجمن تدین، انجمن آذربایجانیان، انجمن برادران و انجمن اعتدالیون. تا سال ۱۳۲۰ش هیچ حزبی در اراک فعالیت نداشت، ولی پس از خروج رضاشاه از ایران، احزاب چندی فعالیتهای خود را در این شهر آغاز کردند که از آن جملهاند حزب توده به ریاست محمد راستین، حزب سوسیالیست (همراهان) به ریاست حسین شکیبا، حزب دموکرات به ریاست حسین مکی، جبهه ملی به ریاست حبیب الله بیک لیک، حزب ایران به ریاست محمد هادی جواهری، حزب پان ایرانیسم به مدیریت امیر بیات که اعضای این حزب پس از انشعاب از طرفداران داریوش فروهر بودند، حزب مردم که مشهورترین هواداران آن حسن بیات و محمدحسین عزیزسلطانی بودند، حزب ملیون به رهبری ابوالفضل عضد (عضدالسلطان) که رضا شکرائی هم به عنوان دبیر کمیته انتخاب شد، حزب ایران نوین به ریاست زاهد ازهدی و حزب رستاخیز که دبیر تشکیلات آن سلیمان خانبلوکی بود. آخرین حزبی که باید از آن نام برد، حزب خران است. این حزب با خلاقیت گردانندگان مجلۀ توفیق در مقابل احزاب مردم، ایران نوین و رستاخیز به وجود آمد. سرطویلۀ حزب خران (کمیتۀ مرکزی) کسانی را به عضویت میپذیرفت که وجودشان تجلیگاه رحم، شفقت، بزرگواری و انسانیت بود. در میان افراد این حزب در اراک محمدرضا افراز، معروف به دکتر سلمانی، دارای مقامی ارجمند و والا بود. در ادامۀ کتاب اسامی نمایندگان ۲۴ دورۀ مجلس شورای ملی آمده است.
با بروز وقایع غمانگیز سیام تیر ۱۳۳۱، همبستگی مردم اراک شکل میگیرد و به رهبری مشهدی تقی حمصی (م. ۱۳۴۸ش)، که پهلوانی آزاده بود، در تلگراف خانه متحصن میشوند. با سقوط دولت قوام، مردم متحصن یاد و خاطرۀ شهدای راه آزادی را با روشن کردن شمع و مراسم فاتحه گرامی میدارند. همبستگیهای دیگر مردم به ترتیب توالی تاریخی شامل این موارد است: فتوای جهاد حاج آقا نور (۲۰ محرم ۱۳۳۴ق)، مخالفت با نظام وظیفه (۱۳۰۵ش)، ابطال انتخابات دورۀ بیستم (۱۳۳۹ش)، اعتصاب فرهنگیان (اردیبهشت ۱۳۴۰ش) و اعتصاب به سبب افزایش بهای برق مصرفی (۱۳۴۱ش).
نخستین میتینگ کارگری اراک، هم زمان با روز جهانی کارگر در اول ماه مه/۱۱ اردیبهشت در سال ۱۳۲۷ تشکیل شد. شش نفر از اعضای گروه پنجاه و سه نفر اراکی بودند: خلیل ملکی که گرچه آذربایجانی بود، ولی از سالها پیش در اراک ساکن و مدتی مدیر دبیرستان صمصامی بود، تقی مکی نژاد، محمدرضا قدوه، مجتبی (احمد) سجادی، دکتر مرتضی سجادی و دکتر سیدحسن سجادی. اهالی اراک نگران سرنوشت جوانان خود بود و شهربانی هم با زیر نظر داشتن خانوادهها گزارشهای ریز و درشت به تهران میفرستاد. از سازمان افسران حزب توده نیزدو تن اراکی بودند: سرگرد عبدالله مهاجرانی و سروان باختری.
یکی از مهمترین و جالب توجهترین بخشهای کتاب فصل سوم آن، از صفحۀ ۱۷۳ تا ۳۳۴، است که به تفصیل مطبوعات اراک را در فواصل سالهای ۱۲۸۶ تا ۱۳۵۲ش بررسی کرده است. در این سالها ۲۵ مجله به چاپ رسیده است که فقط به ذکر نام و صاحب امتیاز آنها به ترتیب تاریخ انتشار اشاره میشود: اتفاق، میرزاحبیب الله طاهری؛ رنجبر، شیخ علی نخستین؛ مفتش ایران، سیدنورالدین ایرانمدار مکی؛ تمدن ایران، سیدنورالدین ایرانمدار مکی؛ نامۀ اراک، باقر موسوی؛ سالنامۀ عراق، ادارۀ معارف عراق؛ سپهر، رضا رئیس زاده؛ اراک نو، م. باباخانی؛ افق اراک، رضاقلی فولادوند؛ بیانالحق، محمد بیانالحق؛ سمنگان، حسین محسنی؛ سندان، حسن تهرانچی؛ صدای اراک، حسن نجمزاده؛ قیام اراک، محمدتقی صفاری؛ مدنی، دکتر سیداحمد مدنی؛ ندای اراک، محمود گودرزی؛ هدی، ابوتراب هدایی؛ اهرام، محمود کوهپایهای عراقی؛ زبان اراک، جعفر شکرایی؛ سالنامۀ دبیرستان صمصامی، احمد جواد؛ طاهر، رضا شکرایی؛ سالنامۀ دبیرستان پهلوی، احمد جواد؛ روشندل، دکتر محمد خرائلی؛ سفرنگ بینش، فرج الله بینش زنجانی و دانش روز، دکتر عبدالکریم قریب. از نُه نشریه نسخه ای چاپی دیده نشده است و فقط اسناد مجوز انتشار آنها وجود دارد. این نشریات و صاحبان امتیاز آنها عبارتاند از آیندۀ اراک، کاظم ضوابطی؛ اراک امروز، غلامعلی سپهداری؛ افکار اراک، مرتضی ذوالفقاری؛ خلق اراک، غلامرضا دقیانوسی؛ خورشید اراک، علی محمد مددی؛ راهنمای اجتماعی اراک، احمد محمدی عراقی؛ سعادت اراک، بانو سلطنت استادآقا؛ فرتاب، اسماعیل فردوس فراهانی و نیروی مردم، علاءالدین فریدنی عراقی.
بخش چهارم، در واقع آخرین بخش کتاب، شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به ترتیب الفبایی و کوتاه معرفی کرده است. این بخش صفحات ۳۳۵ تا ۴۲۸ کتاب را در بر گرفته است.
دنبالۀ تاریخ اجتماعی اراک و برخی موضوعات فرهنگی عنوان جلد دوم است. این جلد در پنج بخش و ۳۸۴ صفحه تدوین شده است. بخش نخست نیز خود عنوان دنبالهها را دارد و با دنبالۀ انتخابات انجمن شهر آغاز میشود و با دنبالۀ مطبوعات اراک در دوران مشروطه پی گرفته میشود و از دو نشریۀ دیگر با عناوین هفتهنامه خانقاه و هفته نامه شیپور شرق نام برده میشود. پس از این مطالب، دنبالۀ چگونگی انتخابات در اراک میآید و بیانیۀ روزنامهنگاران اراک در همین موضوع نقل می شود.
در بخش«درآمدی بر مالکیت و اوضاع اراک در آن ایام» حدود ۴۰صفحه مطلب زائد بر موضوع آمده است که مناسبتی ندارد. ولی از صفحۀ ۸۱ به بعد، احوال حاکمان و نایبالحکومهها، فئودالها و متنفذین محلی بررسی شده است. بخش سوم که یکی از بخشهای خوب و تاریخی است، احوال یوسف خان گرجی و فرزندان و نوادگان او را از گذشته تا امروز بیان کرده است. پس از یادآوری احوال خاندان یوسف خان، ارامنه و خدمات آنان دوباره مورد توجه واقع و سپس از کلیمیان یاد شده است. در ادامه، روایتی از ذبیح زمانی، معروف به ذبیح درشکهچی، نقل شده است. شهرت او تا حدی است که فیلمی هم از زندگی او ساخته شده است.
موضوع بعدی، که دارای اهمیت فراوانی است، انجمنهای ادبی اراک است. بر اساس مدارک، در سال ۱۳۱۰ش عدهای از علاقهمندان شعر و فرهنگ قرائت خانهای به نام «سعدی» تأسیس کردند. انجمنهای دیگر عبارت اند از انجمن ادیب الممالک و انجمن قائم مقام. در ادامۀ مطالب، از صفحۀ ۲۳۱ تا پایان کتاب، به شعر و قصه بومی پرداخته و نمونههایی از اشعار محلی و داستانهای نویسندگان اهل اراک آورده شده است.
جلد سوم کتاب عنوان فرعی «موضوعات فرهنگی و برخی بانوان پیشگام» را بر پیشانی دارد. کتاب با یادکردی از خاندان قائم مقام آغاز میشود و در ادامه، خاندان بیات معرفی میشوند. بخش دوم با بحثی دربارۀ خوشنویسی، کتابفروشیها و چاپخانهها، جراید، ناشران، صحافان، کتابخانههای عمومی و خصوصی آغاز میشود و با معرفی پارهای از شاعران و داستاننویسان ادامه و خاتمه مییابد. بخش سوم با عنوان «چند خاطره فرهنگی» حدود ۶۰ صفحه از کتاب را در بر گرفته است. بخش چهارم کتاب به بانوان پیشگام اختصاص دارد. این بخش که از صفحۀ ۲۶۹ آغاز میشود، تا ۴۳۴ ادامه دارد و بانوان پیشگام در دانشها و مشاغل مختلف را به ترتیب حروف الفبا شناسانده است. برای نمونه به برخی از آنها اشارهای گذرا میشود: میترا آزرم، وکالت دادگستری و مشاور حقوقی؛ صدیقه ابراهیمی (فخار)، مترجم؛ کبری باقری، نخستین آموزگار رسمی زن؛ میترا بیات، نمایشنامهنویس؛ آذر حسینجانی، مؤسس جامعۀ معلولین اراک؛ مهین حصیبی، نخستین پزشک زن. البته بسیاری از بانوانی که در این بخش نام برده شدهاند، الزاماً نخستین فرد در رشتۀ خود نبوده، بلکه بانوانی موفق و سرشناس اند. بخش پنجم مشتمل بر اسناد و تصاویر است.
جلد چهارم آخرین جلد است و به مؤسسات خیریه و برخی معلولان فعال اختصاص دارد. در این جلد با مؤسسات خیریۀ گوناگونی آشنا و از عملکرد و فعالیتهای آنها آگاه میشویم. برخی از این مؤسسات را به شرح مقابل میتوان برشمرد: انجمن حمایت از زندانیان، یادمان سبز، مؤسسۀ خیریۀ میری، صندوق قرضالحسنۀ علوی، جامعۀ معلولین اراک، مؤسسۀ تکفل ایتام و ذوالحاجه اراک، انجمن نابینایان استان مرکزی، انجمن خیریۀ حمایت از بیماران کلیوی استان مرکزی، انجمن ناشنوایان، انجمن حمایت از بیماران تالاسمی استان مرکزی، کانون هموفیلی، انجمن معتادان گمنام، حسینیه و دارالایتام سادات مکبری، انجمن حمایت از بیماران مبتلا به ام اس، انجمن حمایت از کودکان و نوجوانان استثنائی (محکا) و بسیاری مؤسسات دیگر که نام بردن آنها موجب اطاله کلام است. بخش دوم کتاب مشتمل بر معرفی معلولان مشهور و صاحب نام است که از آن جمله میتوان به این افراد اشاره کرد: دکتر محمد خزائلی، گلناز رباط میلی، حاج رشید مالک آبادی، رضاحسین شاعری، مهندس پیمان شهبازی، مهدی صفری، محمدطاهر میرزائی و فرهاد گلپریان. بخش سوم با عنوان «معلول در شعر و قصه» زائد به نظر میرسد. بهطور کلی کتاب تاریخ اجتماعی اراک کتابی خوب و موثق در خصوص حوادث ۲۰۰ سالۀ اراک است. اگر صاحب همتی پارهای مطالب زائد و تکراری آن را حذف کند و فصلبندیهای آن را سامان دهد، ارزش کتاب چند برابر خواهد شد؛ هرچند هنوز با همین ساختار نیز کتابی مرجع و قابل اعتناست.
*چاپ شده در شماره دوم فصل نامه دیار/تابستان ۱۳۹۵