خانه » پیشنهاد سردبیر » نگاهی به فیلم « کارگر ساده نیازمندیم» به بهانه اکران در سینما عصر جدید اراک/کارگردان خوب نیازمندیم

نگاهی به فیلم « کارگر ساده نیازمندیم» به بهانه اکران در سینما عصر جدید اراک/کارگردان خوب نیازمندیم

پنجشنبه ۱۲ مرداد ۹۶   شماره ۶۴۵

***

وقایع استان

سحر یاری

***

«کارگر ساده نیازمندیم» این جمله برای همه ما یک جمله خبری و بیشتر یک آگهی برای اشتغال است و اغلب آن را یا در بخش نیازمندی روزنامه ها و یا در پشت ویترین بعضی مغازه ها دیده ایم. اما این روزها این جمله را در بیلبوردها و سر در برخی سینماهای کشور می بینیم فیلمی با این نام به نویسندگی پدرام کریمی و کارگردانی منوچهر هادی هم اکنون در حال اکران در برخی سینماهای کشور است. سینمای عصر جدید اراک نیز این روزها در کنار فیلم هایی چون «اکسیدان»، «ساعت پنج عصر»، «رگ خواب» و «نهنگ عنبر» به اکران این فیلم پرداخته است.
بعید است که در کنار اکران این فیلم ها که گیشه را قُرق کرده اند خیلی شانسی برای فروش این فیلم باشد. البته برای هادی شاید بعد از «من سالوادور نیستم» که فروش بی نظیری داشت حالا ساخت یک فیلم جدی تر مد نظر بوده است؛ ولی آنچه از ساختار، روایت و فرم ارائه آن بر می آید هادی خیلی نتوانسته موفق عمل کند.
«کارگر ساده نیازمندیم» روایت زندگی دو قشر مختلف از جامعه است، یکی خانواده ای در جنوب شهر با همان المان های ظاهری و اقتصادی و دردسرهای تعریف شده از قبل و دیگری زندگی مردی مرفه که نزول خوار و هوس باز است و با دختر زیبا و ساده شهرستانی ای به نام نورسته نیز در ارتباط است و در ادامه همان کلیشه همیشگی قرض دادن پول و طلب چیز دیگری به جای پول از مقروض و در نهایت پول سرنوشت این دو خانواده را به هم پیوند می زند.
داستان کارگر ساده نیازمندیم یک روایت دم دستی و دستمالی شده در سینمای ایران است که کم فیلم در ژانرهای مختلف با این درونمایه ساخته نشده است. قطعا وقتی قرار است فیلمی با موضوعی تکراری و حتی تاریخ گذشته ساخته شود باید المان هایی برای آشنایی زدایی و دور کردن آن از تکرار باشد؛ هرچند منوچهر هادی نسبت به فیلم قبلی خود نمایش قابل قبول تری در نقش کارگردان داشته است؛ ولی این فیلم در واقع یک فیلم کلیشه ای و در حد متوسط سینما است. با وجود تاکید کارگردان بر خشن و رئال بودن فیلم و نزدیکی آن به متن زندگی مردم باز هم فیلم نتوانسته مخاطب را جذب کند زیرا آنچه از انتقاد اجتماعی مد نظر کارگردان بوده است در لایه های زیرین فیلم مستتر نیست بلکه در سطح و به صورت شعاری آمده است.
و اما فیلم در قالب چه روایتی این خشونت را به رخ می کشد؟ رحمت مردی است که به همراه خانواده خود به تهران مهاجرت کرده است او یک مغازه فلافلی دارد و شاگردی به نام قدم که از قضا عاشق دختر ۱۶ ساله او مونس است. رحمت که به سختی روزگار می گذراند پولی از مردی به نام جهان نزول می کند تا مغازه اش را گسترش دهد و زمین کناری را به آن اضافه کند اما منصرف شدن صاحب زمین از فروش آن و مرگ رحمت مسیر داستان را تغییر می دهد. پس از مرگ رحمت ارتباط جهان با این خانواده ملموس تر می شود و او به جای طلب خود دختر شانزده ساله او را که معشوقه شاگرد رحمت است را مطالبه می کند و در این میان کشمکش های سه کارگر جوان که کارگر رحمت و کارگران جهان هستند نیز بخشی از خرده روایت های فیلم است در نهایت مشخص می شود رحمت به مرگ طبیعی نمرده است بلکه به قتل رسیده است.
کارگر ساده نیازمندیم فیلم شلوغی است. این فیلم می خواهد به چند زندگی و چند آدم همزمان بپردازد و محور اصلی داستان را نیز حفظ کند در حالیکه فیلمنامه این ظرفیت را ایجاد نمی کند. شخصیت های پرداخته نشده و ماجراهای متعدد هرچند فضای تعلیقی فیلم را بالا می برد و ریتم را حفظ می کند؛ ولی در مقابل آشفته بازاری می شود که فقط در آن تیپ می بینیم و حتی شخصیت های اضافه که بود یا نبودشان تاثیری در روند روایت ندارد. جهان همان شخصیت منفی فیلم هاست که به هیچ صراطی مستقیم نیست، قدم جوانی عاری از اشتباه و غیرتمند است که می خواهد عشقش را از دست جهان نجات دهد و نورسته دختر فریب خورده شهرستانی… . پدرام کریمی نویسنده این فیلم تا توانسته مردهایی از تیپ های مختلف در داستانش قرار داده از سیاه تا سفید و در مقابل زن های داستانش تمامی زن های خنثی و تسلیم به سرنوشت هستند که بروز آن در شخصیت زن رحمت به وضوح دیده می شود.
هرچند فیلم پر است از ماجراها و آدم هایی که می خواهند مخاطب را سرگرم کنند تا ضعف قصه مرکزی در آن بروز پیدا نکند؛ ولی اغلب این ماجرا ها از منطق قصه پیروی نمی کنند. مانند سند گذاشتن جهان برای قدر پسر عموی قدم.
فیلم اتفاق تازه ای در روایت، بازی و فرم نیست بلکه بیشتر شبیه فیلمفارسی هایی است که در کوچه پس کوچه های جنوب شهر می گذرد و می خواهد روایتگر بدبختی مردمی در پایین ترین سطح جامعه باشد و البته در مقابل پستی افرادی نوکیسه را نشان دهد. فیلم همزمان می خواهد از فقر بگوید و از مضرات مهاجرت به شهر و بحران های آن اما آنقدر در آوردن ماجراها و گفتن قصه ها عجله دارد و فقط هدفش گفتن و رفتن است که نه ماجرایی عمق می گیرد و نه شخصیتی ساخته می شود. فیلم نه جدی می شود و نه آنقدر نگاه عمیق اجتماعی دارد. جسارت برای یافتن سوژه های جدید که در دل خود ضعف های و آسیب های اجتماعی را نیز به نقد و چالش می کشد، در کارگردانی چون هادی خیلی دیده نمی شود.
نکته ای که در این فیلم در کنار تمام ضعف هایش بسیار برجسته و مثبت بود بازی خوب بهرام افشاری در نقش قدم بود. بهرام افشاری را شاید بیشتر با نقشی که در لانتوری داشته بتوان شناخت یکی از اعضای گروه لانتوری با فیزیک خاص و خشونت سرشار در چهره و صدایش. افشاری در این فیلم نقش پسر عاشق و غیرتمند را آنقدر ملموس و روان بازی کرده است که تمام تصاویر شخصیت های منفی و البته کمرنگش را از اذهان مخاطب پاک کرد. در مقابل مهران احمدی و آتیلا پسیانی یک نقش کلیشه و تکراری را ایفا کردند و با وجود باسابقه بودن بازی خوبی از آن ها گرفته نشده بود.
یکتا ناصر هم که حالا دیگر پای ثابت فیلم های شوهرش است به شدت ضعیف و غیرقابل باور بازی کرد و سحر قریشی که نقش نورسته را بازی می کرد با وجود اضافه بودن این نقش در فیلم کمی خود را از شخصیت های سانتی مانتال فیلم های قبلی اش جدا کرده بود. منوچهر هادی کارگردان این فیلم یک بار در مصاحبه ای گفته بود: « در سینماى ایران، فیلمسازان یا شبیه اصغر فرهادى فیلم مى‌سازند یا مثل حسین فرحبخش. این اتفاق به این دلیل می‌افتد که به‌خاطر وجود مشکلات ممیزى نمى‌شود چیز دیگرى ساخت.» در برابر این اظهار نظر باید گفت اگر به زعم هادی این فیلمش در ادامه سینمای اجتماعی فرهادی است سخت در اشتباه است در مقابل تجربه ساخت فیلم های گیشه ایش نشان می دهد چیزی فراتر از فرحبخش در شناخت گیشه با فیلم فارسی های آبکی است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.