خانه » پیشنهاد سردبیر » نگاهی به فیلم « سارا و آیدا» که به زودی در سینما فرهنگ اراک اکران می شود/تنگنایِ تکراری

نگاهی به فیلم « سارا و آیدا» که به زودی در سینما فرهنگ اراک اکران می شود/تنگنایِ تکراری

پنجشنبه ۱۹ مرداد ۹۶   شماره ۶۵۱

***

وقایع استان

سمیه انصاری فر

***

زندگی پر است از مشکلات و درگیری هایی که هر روز با آن مواجه می شویم و در این مسیر بغیر از تلاش های خود دلخوش به آشنایان و دوستانی هستیم که همیشه کنارمان بوده اند. در این میان روابط دو دوست که مانند خواهر یا مانند برادر بوده اند همیشه جلوه ای دیگر داشته است. پشت و پناه همدیگر بودند بدون هیچ رابطه خونی و نسبی ای… این سوژه خوبی برای قصه گوها و فیلم سازهاست. در سینما و ادبیات ما هم کم نبوده سوژه هایی با این درونمایه. به تازگی فیلمی در سینماهای کشور در حال اکران است که موضوع آن رابطه دو دوست و تلاششان برای ماندن بر پای دوستی شان است. « سارا و آیدا» آخرین ساخته مازیار میری در نوبت اکران سینما فرهنگ اراک نیز قرار گرفته است. میری قبل از این فیلم هایی چون « حوض نقاشی» و «سعادت آباد» را در شناسنامه کاری خود داشته است. او همچنین دو سریال « گاوصندوق» و « گاهی به پشت سر نگاه کن» را نیز برای تلویزیون ساخته است.
به نظر می آید در شلوغی اکران های پیاپی در این روزها و فروش های بی نظیر برخی فیلم ها برای مخاطبی که به دنبال سوژه های جدی تر و فیلم های اجتماعی تر است دیدن فیلمی با این مضمون وسوسه کننده باشد، آن هم با سابقه کارگردانی که به دنبال طرح مسائل اجتماعی و روابط بین افراد در شرایط مختلف است. « سارا و آیدا» قصه دو دختر را روایت می کند که دوستی بینشان در حدی هست که انتظار کمک از یکدیگر در شرایط بحرانی را داشته باشند. دو دوست با ویژگی هایی در تضاد و البته مکمل یکدیگر به نام های سارا ( غزل شاکری) و آیدا ( پگاه آهنگرانی) که هر دو در بورس کار می کنند. آن ها رابطه قوی دوستی دارند. سارا دختری سر به زیر و مظلوم در مقابل آیدا دختری بازیگوش و پرانرژی و پر سر و صدا است و فیلم به بازگویی رابطه این دو دختر و تغییر در آن به واسطه یک بحران می پردازد. سارا خانواده ای متمول دارد ولی بعد از ورشکسته شدن کارخانه برادرش دچار مشکلات زیادی می شوند، برادرش فرار کرده است و مادرش هم به خاطر شکایت های طلبکاران در بازداشت به سر می برد… حالا بار این بدبختی ها بر دوش سارا افتاده و او باید تمام تلاشش را بکند تا مادرش را روانه زندان نکنند.
او در این شرایط فقط می تواند به دوستش آیدا پناه ببرد. آیدا دختری شهرستانی است که در تجربه دوستی های متعددش با پسرها حالا به پسری رسیده است که می تواند روی کمک او حساب باز کند. سعید ( مصطفی زمانی) دوست آیدا با شنیدن مشکل سارا به او کمک می کند و بدهی او را می دهد؛ ولی جلوتر که می رویم مشخص می شود سعید در ازای این کار از سارا می خواهد کاری برای او انجام دهد و سارا ناچار است که این کار را بکند تا چک هایی برادرش که دست اوست دوباره به جریان نیفتد.
البته در تمامی فیلم نامزد سارا ( سعید چنگیزیان) که هیچ اطلاعات خاصی از او در دست نیست و فقط در تمام مدت به سوال پرسیدن از سارا و بازجویی و تعقیب او مشغول است حضور دارد. نامزدی که سارا هر لحظه از آگاه شدن او از ماجرا و سرزنش هایش نیز نگران است هرچند که در نهایت مشخص می شود او هم مرد متمولی است و سوال ایجاد می شود که چرا این مساله را از نامزد خود پنهان می کرده و یا چرا سارا به جای او به دیگری پناه برده است.
سارا کار مورد نظر را برای سعید انجام می دهد؛ آیدا از ماجرا بی خبر است؛ او که تمام تلاشش را برای رفع مشکل دوستش کرده به ناگاه در تصادفی کشته می شود و حالا می شود گناه کاری که سارا کرده را بر گردن او انداخت اینطور نه سارا متهم می شود و نه سعید به دردسر می افتد؛ اما در نهایت سارا عذاب وجدان می گیرد و حتی پس از مرگ دوستش نمی خواهد که به او خیانت کند و نام او بد شود برای همین نزد پلیس می رود و می گوید که او بوده که اوراق بهادار را دزدیده است.
همانطورکه گفته شد داستان این فیلم یک داستان تکراری و کلیشه است. تلاش یک دوست برای کمک به دوست صمیمی اش، قبول یک کار به خاطر ادامه دار نشدن یک ماجرا و به نوعی باج دادن و در نهایت اعتراف به حقیقت. این ها هر کدام به تنهایی خود می تواند سوژه ای برای یک فیلم باشد؛ اما مساله این است که چطور به آن پرداخته شود. قطعا وقتی مساله ای بارها و بارها مطرح شده باید بتوانی از زاویه دیگری به آن بپردازی آن هم در سینمایی که نمونه های قبلی و حتی بهتری از آن بوده است. پس پرداخت دم دستی به این مساله وعدم ایجاد چالش جدی اولین آسیب این فیلم است که باید آن را در فیلمنامه جستجو کرد. حتی اگر بگوییم فیلمنامه این فیلم دارای ساختار است و آدم ها در فیلم جای خود قرار گرفته اند باز با فیلمنامه ای متوسط رو به روییم که در نهایت فقط می خواهد یک پیام را منتقل کند؛ اما نمی توان همین را هم عنوان کرد و گفت فیلمنامه بدون نقص است، برخی رخدادها بدون هیچ منطقی روی می دهد. شخصیت ها در فیلم در سطح می مانند به ناگاه تغییر موضع و وضعیت آن هم به نفع فیلمنامه می دهند یعنی شخصیت ها مستقل نیستند و قرار نیست کاری انجام دهند بلکه آن ها در ظرفی به نام فیلمنامه ریخته شده و شکل آن را گرفته اند از اول قرار بر این بوده که ماجرا اینطور تمام شود و حالا حتی اگر روند داستان و روایت این پایان را نطلبد باز هم باید به هر ترفندی این کار را کرد مثلا یک تصادف در فیلم قرار داد و یکی را قربانی کرد تا بقیه شخصیت ها مسیری که برایشان مشخص شده را طی کنند.
پس حتی اگر کارگردان نیز معتقد باشد که فیلمش فیلمی قصه گو است باز هم توجیه خوبی برای اینطور قصه گویی و نگاه تکراری به ماجرا نیست و اینکه بدیهی ترین نکته این است که در یک رابطه این جزئیات است که عمق و شکل آن را بروز می دهد در این فیلم به همه چیز کلی نگاه شده یک قالب به نام سارا، یک قالب به نام آیدا، یکی به نام سعید و… پس جای ریزبینی ها که در دل آن زندگی معاصر جامعه و مفاهیم مهم پنهان است چه می شود. در مورد کارگردانی هم باید گفت به نظر می رسد کارگردان هیچ اندیشه ای در گرفتن نماها نداشته است. دوربین از جایی تصاویر را گرفته که بیشتر اتفاقی است تا با فکر و هیچ ایده بصری خاصی در کار دیده نمی شود. نحوه فیلمبرداری و تدوین به شکلی است که بیشتر خود را در مواجه با یک سریال تلویزیونی آن هم از نوع ضعیفش می بینی. شاید این را باید به حساب تجربه تلویزیونی بسیار میری گذاشت. در نقدی به همین نگاه میری آمده است: « باید اذعان کرد سارا و آیدا در کارنامه فیلمسازش اثری تکراری و کلیشه به حساب می آید که تنها مزیتش نسبت به آثار گذشته وفاداری به حقیقت و راستی است که در نهایت شخصیت اصلی را از عذاب وجدانی که دچارش شده رها می سازد، اما با این آزادی او را اسیر بند زندان و ملامت های نامزد محافظه کارش می گرداند. تمی که در پایان به گفتن راست یا دروغ شخصیت اصلی زن در فیلم درباره ی الی فرهادی شباهت بسیاری پیدا می کند ولی اسیر دروغ و فریبکاری آن نشده و حقیقت را ارزش افزوده ای بر اثر فرهادی قرار می دهد. سارا با اعتراف نزد پلیس و اقرار به بیگناهی آیدا در واقع طعنه ای محتوایی به تم اثر فرهادی می زند و نتیجه ای که فیلمساز صاحب اسکار از یک معادله اخلاقی گرفته است.»
در مورد بازی ها نیز آنچه دیده می شود در سطحی نیست که انتظار می رفت و ترکیب غزل شاکری و مصطفی زمانی بهمراه تصنیف خوانی های گاه و بیگاه در فیلم برای مخاطبی که شهرزاد را دیده بود خیلی نا آشنا نبود.
در این فیلم غزل شاکری، پگاه آهنگرانی، مصطفی زمانی، سعید چنگیزیان، شیرین یزدان بخش، یغما گلرویی و تینا پاکروان ایفای نقش می کنند و فیلمنامه نوشته امیر عربی است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.