خانه » جدیدترین » لمپنیسم و ریشه های آن در ایران

لمپنیسم و ریشه های آن در ایران

سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۹۵

شماره ۳۳۶

گروه سیاسی- وقایع استان:
لمپنیسم میگوید :هر که با ما نیست از ما نیست، دیگری دشمن ماست، دشمنی که باید حتما نابود شود .
بحث لمپنیسم به طور جدی برای نخستین بار در آثار مارکس و در طی سالهای ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۰ مطرح شده و منظور از لمپن ها گروهی هستند که به هرج و مرج و اغتشاش اجتماعی دامن می زنند اما حرکاتشان خاستگاه ایدئولوژیک ندارد، لمپن ها با رفتارهای نظیر آرایش و پوشش خلاف عرف و غیر معمول و برخی حرکت های نمایش تخریبی، خود را به جامعه معرفی کرده و در تعارضات داخلی طبقات اجتماع نقش منفی بازی می کنند. لمپنیسم را باید محصول افسردگی و یاس اجتماعی دانست. یاسی که در همه ادوار تاریخی در جوامع وجود داشته است و برای این ادعا اشاره به کتاب مدینه های فارابی سند معتبری است چرا که او نیز از این گروه به عنوان علف های هرزه یاد می کند.در تعاریف جامعه شناسی سیاسی لمپن ها در هر شهر بزرگی وجود دارند. اینان گروهای متمایزی از سایر مردم را تشکیل می دهند که کانون انواع دزدان و جنایتکاران هستند؛ کسانی که از «فضولات جامعه» ارتزاق می نمایند.
در صورت از دست رفتن حس هویت اجتماعی، رشد هنجارهای اجتماعی، انسجام فرهنگی، قومیتی و خانوادگی و همینطور واگرایی فرهنگی، افزایش فاصله بین فرهنگ رسمی و غیر رسمی،افزایش فاصله طبقاتی و بی هویتی، افسردگی های اجتماعی، بیم از آینده افزایش مخاطرات شغلی و تحصیلی لمپنیسم رشد کرده و افزایش می یابد و این امر نقطه آغاز خطری برای جامعه محسوب می شود.این گروه با مشخصات دیگر هم تعریف می شوند: «افرادی بدون شغل مشخص، ولگرد، مردمانی بی خانه و بی کاشانه،، که میزان فرهنگ شان بستگی دارد به اینکه از چه قوم ، نژآد و ملتی باشند، و هرگز هم منکر این نیستند که آس و پاس و گدای سامره اند.» این گروه معمولا دارای مبتذل‌ ترین نوع غرور، هستند یعنی غرور قومی و نژادی ، زیرا کسی که به چنین چیزهای افتخار میکند در خود کیفیت باارزشی برای افتخار ندارد،وگرنه به چیزی متوسل نمی‌ شد که با هزاران هزار نفر در آن مشترک است.برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد، کمبود‌ها و خطاهای ملّت خود را واضح‌ تر از دیگران می‌بیند،زیرا مدام با این‌ ها برخورد می‌کند.اما هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه‌ ی آخرین دستاویز به چیزی متوسل می‌ شود که خود جزیی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که قومش دارد با چنگ و دندان دفاع کند.در ایران، ظهور این افراد را در منازعات سیاسی و جریانات تاریخی هم دیده‌ایم و چون تاریخ معاصر ما، هیچگاه از حاکمیت مطلق و استبداد جدا نبود و همیشه این قشر، آلت دستی برای قدرت حاکمه بوده‌اند، نمی‌توان به آنها، دقیقاً لمپن گفت. اما چون در بین مردم، این واژه معرف جاهل‌ها، قمه‌کش‌ها، تپانچه‌کش‌ها، لاتها و اراذل و اوباش است امثال شعبان بی مخ ها نمونه اعلایی این گروه هستند. اما ریشه لمپنیسم در جامعه امروز ایران کجاست؟ چه باعث می شود که افرادی با چنین رفتارهایی در جامعه وجود داشته باشند؟ به نظر می رسد ریشه را باید در خانواده ها جست و جو کرد، چراکه شخصیت افراد و ایجاد ارزش ها و ضدارزش ها در ذهن آنان از کودکی شکل می گیرد. کودکان اطراف خود را می بینند و زیر نظر می گیرند و به مرور ارزش هایی در ذهن آنان نهادینه می شود. در واقع تاثیر محیط به ویژه خانواده در شکل گیری شخصیت فوق العاده است.
اگر فرزند یک خانواده رفتاری متمدنانه، احترام آمیز و مهربانانه و میل به مطالعه و اندیشیدن و دانستن را اطراف خود ببیند، به احتمال فراوان چنین رفتارهایی در ذهن او تبدیل به ارزش می شود. تلاش خانواده در جهت تقویت رفتار مثبت بسیار تاثیرگذار است. آگاهی و دانش و توسعه یافتگی فکری و فرهنگی خانواده در تربیت کودک تاثیری غیر قابل انکار دارد. البته تحصیل کرده بودن اعضای یک خانواده کافی نیست. چه بسا در خانواده هایی تحصیل کرده به علت عدم توجه به تربیت کودک و عدم سعی در ایجاد ارزش ها یا همینطور بروز رفتارهایی ناهنجار و نامطلوب در خانواده، الگو پذیری کودک از گروه هایی دیگر مانند گروه هم سالان صورت گیرد و ارزش هایی در ذهن او تقویت شود که مطلوب تلقی نمی شوند.خانواده های سنتی، کم سواد و پرجمعیت، از هر طبقه اجتماعی که باشند، به علت فقدان آگاهی و نداشتن قابلیت شکل دادن ارزش های مثبت در کودکان، در تحویل دادن لمپن ها به جامعه مستعدتر هستند. هرچند که این یک قاعده کلی نیست و در چنین خانواده هایی هم امکان رشد کودکانی که میل به علم و دانستن دارند و اخلاق و رفتاری متمدنانه نشان می دهند وجود دارد. در واقع هستند پدر و مادرانی سنتی که با وجود دانش و آگاهی کم و سطح سواد پایین، به علت بالا بودن سطح شعور و توجه به تربیت کودکان و تقویت ارزش های اخلاقی در آنان، فرزندانی شایسته تحویل جامعه می دهند.در هر صورت اما به طور کلی می توان گفت که ارتباط تنگاتنگی میان سطح توسعه یافتگی فکری و فرهنگی خانواده و رشد فرزندانی با اخلاق، خوش رفتار، متشخص و جویای علم و دانش وجود دارد.متاسفانه در بعضی خانواده های سنتی پدران و مادران اگرچه درد را تشخیص می دهند و از رفتارهای ناشایست فرزندان خود رضایت ندارند، اما به علت فقدان آگاهی و دانش، درمان را نمیدانند و مطلع نیستند که چه باعث شده که فرزند چنین شخصیتی داشته باشد. بعضی از این والدین تصور می کنند مثلا اگر نوجوان یا جوان یک نقاب بزند و با ریاکاری در برابر خانواده و جامعه رفتارهای خود را موجه نشان دهد رفتارهای ناهنجار او پوشش داده می شود یا اصلاح می شود. چنین والدینی اطلاع ندارند که از همان دوران کودکی چه نوع روحیه و گرایش هایی را باید در ذهن کودک شکل می دانند و کدام ارزش های اخلاقی و انسانی را باید در او تقویت می کردند.ارتقای سطح سواد و آگاهی و دانش و ترویج تفکر و اندیشیدن و ارزش های اخلاقی در جامعه، یکی از کلیدی ترین راهکارهای مبارزه با لمپنیسم است. ضمن اینکه پس از خانواده از نقش رسانه ها و آموزش و پرورش هم در این مبارزه نباید غافل شد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.