خانه » جدیدترین » روایت های یک مترجم

روایت های یک مترجم

پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۶ شماره ۷۷۶

سینا کمال آبادی
مترجم

چگونه توانستیم
دهان یا لقمه، شکار یا شکارچی؟ مساله این بود.
لایق تمسخر بودیم یا دست بالا که بگیریم، سزاوار ترحم.در دنیای متخاصم وحشی، هیچ کس به ما احترام نمی گذاشت. هیچ کس از ما نمی ترسید. در قلمرو حیوانات، ما آسیب پذیرترین موجودات بودیم و از شب و جنگل می ترسیدیم. جوان که بودیم، بی فایده بودیم و بزرگ تر هم که می شدیم فرق چندانی نمی کرد؛ نه پنجه ای داشتیم و نه دندان نیش و نه پای چالاک و حس بویایی خاصی هم نداشتیم.
تاریخ اولیه ما در مه گم شده است. به نظر می رسد تنها کاری که از دستمان برمی آمد این بود که سنگ ها را بشکنیم و با چماق های سنگی به جان هم بیافتیم.
اما ممکن است آدم بپرسد: وقتی بقا امکان پذیر نبود، ما دوام آوردیم. این به خاطر این نبود که یاد گرفتیم غذایمان را تقسیم کنیم و دسته جمعی از خودمان دفاع کنیم؟ تمدن های «اول من» و «سرت به کار خودت باشه» بود، یک لحظه هم دوام نمی آوردند.

تاریخ مختصر تمدن
و ما از پرسه زدن در جنگل ها و امتداد رودخانه ها خسته شده بودیم. و شروع کردیم به سکونت. روستاها و زندگی اجتماعی را اختراع کردیم و از استخوان سوزن ساختیم و خار را به میخ تبدیل کردیم. ابزاری که ساختیم، دست هایمان را درازتر کرد و توان چاقو و کج بیل و تبر را چند برابر کرد. برنج و گندم و ذرت و جو کاشتیم، بز و گوسفند در آغل نگهداری کردیم، یاد گرفتیم دانه انبار کنیم که در زمان های سخت از گرسنگی نمیریم.
و در مزارعی که در آن ها کار می کردیم، شروع کردیم به پرستش الهه های باروری، اما زمان که گذشت، خدایان جنگ جای آنها را گرفتند و ما بنا کردیم به خواندن سرودهایی در مدح شاهان و جنگجویان و کاهنان. کلماتی مانند «مال تو» و «مال من» را کشف کردیم، زمین به مالکیت آدم ها در آمد و زن ها بخشی از اموال مردها و پدران صاحب بچه ها شدند.
زمان هایی را که بدون مقصد و بی خانمان می رفتیم و می رفتیم را پشت سر گذاشتیم.
نتایج تمدن حیرت آور بود: زندگی ما امن تر شد اما آزادی کم تری پیدا کرد و ما بسیار بیشتر از سابق کار می کردیم.
ادواردو گالئانو

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.