خانه » جدیدترین » دلنوشته سفری کوتاه به دنیای خارج از کلان شهر

دلنوشته سفری کوتاه به دنیای خارج از کلان شهر

پنجشنبه ۳۰ شهریور ۹۶  شماره ۶۸۵

حمیدرضا تلخابی. دکتری جغرافیا و برنامه ریزی شهری

از مدت‌ها پیش این اصل پذیرفته ‌شده است که در جهانی بزرگ، مــی‌توان جهان‌هــای کوچکی آفرید. (گوته)
در نیم‌قرن اخیر به دلیل رشد بی وقفه شهرها و فزونی یافتن جاذبه‌های چشم نواز عرصه های سکونتگاهی بزرگ، نه تنها سبب غفلت از اجتماعات فرا شهری، حومه ای و روستایی شده است، بلکه سکونتگاه هایی یافت می‌شوند که متروکه و خالی از جمعیت گشته و اغلب کانون و هسته اولیه تولیدات خام کشاورزی و دامی بوده و در طی سده های طولانی ادامه حیات شهری به ثبات و پایداری روستاهای آن وابسته بوده است.

روستاهایی که فرهنگ و سنت اصیل خود را باوجود تمام فشارهای جهانی شدن و شهری شدن اجتماعات دنیای درحال‌توسعه حفظ کرده‌اند و در چنین احوالی رگه‌هایی از آداب‌ورسوم و باورهای فراموش شده یک ملت را هنوز می‌توان در روستاهای قدیمی آن یافت. زمانی که از زندگی پرمشقت شهری به ستوه می‌آییم و در کنکاش مکانی برای فراغت از تمامی این مصائب انسانی هستیم، گویی دنیای روستاها با محیط دلنواز خود عرصه های مناسبی برای آسودگی خاطر و تسکین آلام ما، هرچند برای لحظه‌ای کوتاه هستند. این روستاها که با طبیعت دل‌انگیزشان چشم و گوش هر نظاره گری را به تأمل وا‌می‌دارند و با سرسبزی و طراوت مطبوعشان هر انسان شیفته و خسته‌ای را به سکوت عمیق می‌کشانند. روایت این عرصه ها و ظهور و افولشان شرح بی‌پایانی است.در یک مسیر بی انتها حرکت می‌کنیم و چشمانمان برای یافتن یک مأمن آرام بخش دائماً به این‌سو و آن‌سو خیره می شود. سکونتگاه بزرگی از دور نگاهمان را به خود جلب می‌کند. گویی این همان‌جایی است که ما مدت‌هاست به دنبال گمشده خود هستیم. روستایی با زیبایی بهاری سرشار و طبیعت چشم‌نواز، بسیار بزرگ. خودشان نقل می کنند که ۲۵ شهیـــد و ده ها مجروح و چند جاویدالاثر به وطـن ارزانی داشته اند و مهر رادمردی را بر پیشانی خود دارند. آری اینجا تلخاب است، به قدمت تاریخ بشر، جولانگاه تاخت‌وتازها و اینک با ۹۰۰ خانوار و جمعیتی بالغ‌بر ۳۶۰۰ نفر. آوازه نامش به خاطر چشمه آب‌معدنی گوگردی آن است. مهاجرت بی رویه دهه‌های ۶۰ و ۷۰ ساکنان به شهرها نیز هرچند در برجای گذاشتن اثرات مهلک خود را بر این مکان عاجز بوده است، ولی قصه پر غصه این روستا و مشابه آن را چگونه میتوان به رشته تحریر در آورد. گویی آهنربای جاذب شهر و باتلاق دافع روستا، تلاطم و شتابان بودن مهاجرت چهار دهه اخیر را مجدداً به حرکت وا‌داشته است و این بار با شتاب هولناکی به‌پیش میرود. وانگهی، اگر در آن سال ها مهاجرت از عرصه های روستایی صرفاً محدود به خوش-نشین ها و روستاییان بی نسق بود، لیکن امروز حکایت ترک روستا دگرگونی کامل احوال آن را در پی داشته است. انکار توسعه و شهری شدن به‌مثابه‌ی نفی واقعیت و حقیقت عصر کنونی است. اما شتابان بودن توسعه تبعات انکارناپذیری به دنبال دارد که بازگشت به آن شاید غیرممکن نباشد، اما یقیناً دشوار است. اینکه چه باید کرد، هنوز برای بسیاری از اندیشمندان سؤالی سهل و ممتنع است . . .!! شاید در پاسخ به گوته که می‌گفت«در جهانی بزرگ می توان جهان‌های کوچکی آفرید»، بتوان پاسخ داد که«جهان‌های بزرگ تنها باوجود جهان‌های کوچک هویت می یابند» و این حکایت نیازمند روایت های بی وقفه است. پس باید همچنان نوشت.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.