دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۹۶ شماره ۶۷۲
فرشته غلامی
فاصله خواب و بیداری تنها یک لحظه است، همان یک لحظه هم کافی بود تا ایران را در سوگ فرو ببرد و فاجعه اتفاق بیفتد، فاجعه ای که در نزدیکی داراب استان فارس اتفاق افتاد و عده ای از دانش آموزان که قرار بود خود را برای ماه مهر و شروع مدرسه آماده کنند جان باختند. شامگاه پنجشنبه عقربههای ساعت ۳:۵۸را نشان میداد و اتوبوس ولوویی که دانشآموزان میناب و رودان در آن بودند در یک لحظه از مسیر منحرف شد و به پایه پلی که در آنجا قرار داشت به شدت برخورد کرد و واژگون شد و همهچیز در یک پلک بههمزدن اتفاق افتاد. اتوبوسی که تا چند لحظه قبل، قلب ۴۰خانواده هرمزگانی را با خود به شیراز میبرد حالا به آهن پارهای تبدیل شده بود. اکنون چند روزی است که تصادف دلخراش و مرگبار اتوبوس حامل دانش آموزان، فضای رسانه های کشور را در بر گرفته است و هر کارشناس و غیرکارشناسی در خصوص آن اظهار نظر می کنند و سعی در شناخت عاملان حادثه دارند، اما این حادثه هم همچون دیگر حوادث پس از مدتی از اذهان پاک خواهد شد. درست مهرماه سال ۹۱ بود که خبر تصادف دانش آموزان بروجنی و مرگ ۲۶ دانش آموز دختر که از اردوهای راهیان نور باز می گشتند، جامعه را در اندوه فرو برد. علت این تصادف را نقص فنی اتوبوس اعلام کردند. از آن هنگام مسئولان وعده های زیادی را در ایمن بودن سفرها دادند. پنج سال از آن حادثه مرگبار مـی گذرد، حـــادثه ای که شاید آن زمـــان تصور می کردیم دیگر پیش نمی آید. اما در این پنج سال حادثه های مختلف در اردوها پیش آمد که موجب غرق شدن دانش آموزان، مصمومیت و مجروح شدن آنان شد که تلفاتش به اندازه سال ۹۱ نبود. اما پس از پنج سال چند روز قبل، یک تصادف مرگبار دانش آموزی پیش آمد و باز انتقادات و حاشیه های زیادی همانند عدم اصلاح و بازنگری اردوها، زمان حرکت اتوبوس و به کارگیری افراد نامطمئن روانه وزارت آموزش و پرورش شد.دانشآموزان نخبه هرمزگانی در جادههای فارس جان خود را از دست دادند. خبری تلخ و البته تکراری! آنقدر تکراری که گویی به شنیدن این جنس اخبار عادت کردهایم و به زودی این خبر نیز همانند خبر واژگونی اتوبوس سربازان وظیفه و کشته شدن بسیاری از آنها در کمتر از یک سال پیش و یا خبر جان باختن در جادهها ، فراموش میشود. اما آنچه که فراموش نمیشود و اصلا دیده نمیشود، آمار مجروحان حادثه است. بسیاری از مجروحان و آسیبدیدگان این حادثه، باید با آسیبهای جبرانناپذیری مثل قطع عضو و یا قطع نخاع تا آخر عمر دست و پنجه نرم کنند و همه اینها در کنار آسیبهای روحی و روانی ناشی از این اتفاق است. ما در وضعیت های اجتماعی مختلف نوعی آسان گیری داریم، آسان گیری هایی که دلالت بر نوعی مسئولیت گریزی در قبال خودمان و دیگران بدون پشتوانه دارد. حالا همه از برخورد با عاملان صحبت می کنند و نمی دانم در واقع چنین اتفاقی رخ می دهد و می تواند تسکین برای داغ دیدگان باشد یا خیر؟ اما اگر هم جدی گرفته نشود عرصه را بیش از قبل برای بروز فجایع باز کرده ایم.