خانه » پیشنهاد سردبیر » به بهانه سپندارمذگان؛ روز عشق ایرانی/زن ها الهه هستند

به بهانه سپندارمذگان؛ روز عشق ایرانی/زن ها الهه هستند

پنجشنبه ۵ اسفند ۹۵ شماره ۵۳۸
وقایع استان:
با گذشت زمان و تغییر سال ها و هزاره ها، نقش ها و تعاریف نیز تغییر می کند در تمدن باستان زن به دلیل قدرت باروری بعنوان یک نیروی برتر شناخته می شد برای همین بیشتر الهه ها و خدایان باستانیان زن بودند. اما با تغییر سبک زندگی و اتکا اقتصاد خانواده به مردان، زنان مانند قبل در مرکز توجه نبودند و این مساله در طی قرن ها و هزاره های بعد تکرار شد و زن به خاطر ضعف جسمانی کم کم به جنس دوم تبدیل شد تا جایی که این روزها یکی از دغدغه ای زنان رسیدن به حقی برابر با مردان است. شاید خیلی از ما ندانیم که تقدیر و تجلیل از زنان در فرهنگ باستانی ایران از روز و آداب خاصی برخوردار بوده است.
امروز پنجم اسفند است، روزی که در تقویم امروز ایرانیان بغیر از بزرگداشت روز خواجه نصیر طوسی و روز مهندس نام دیگری ندارد. اما در تاریخ و تقویم ایرانیان باستان این روز روزی است که به زنان تعلق دارد و روزی برای ستایش زنان و عشق ورزیدن به آن ها بوده است.
روز اسفند از ماه اسفند در فرهنگ زرتشتی روز اسفندگان است. بنا به تاریخ، کهن ترین روز گرامیداشت «زن» در جهان است. اسفندگان به ایزدبانوی نگهبان زمین «سپندارمذ» تعلق دارد، به این سبب او را مونث و دختر اهورامزدا خوانده‌اند. او موظف است زمین را خرم، آباد، پاک و بارور نگاه دارد. به این جهت هر کس به کشت و کار و آبادانی بپردازد، خشنودی سپندارمذ را فراهم می‌کند.
در ایران باستان علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول «روز اهورا مزدا»، روز دوم، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است و … و روز پنجم «سپندار مذ» بوده است.
همانطور که گفته شد سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.
در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد، جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت که در ماه مهر، « مهرگان» لقب می گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می گرفتند.
ابوریحان بیرونی هزار سال پیش در این باره می گوید: «اسفندارمذ فرشته ی موکل بر زمین است و نیز بر زن های عفیف رستگار و شوهردوست و خیرخواه … در زمان گذشته این ماه بویژه این روز عید زنان بوده است و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند و هنوز این رسم در اصفهان و دیگر شهرهای پهله (شهرهای ناحیه مرکز و غرب ایران) باقی مانده است.»
ابوریحان در جایی دیگر می گوید که « در این روز زنان بر تخت پادشاهی می نشستند و فرمان می راندند، همه ی کارها نیز به دست مردان و پسران انجام می گرفت.»
این جشن همراه با آداب رسوم و تشریفاتی ویژه برگزار می شد. نخستین جشنی که در این روز برگزار می شد جشن «مردگیران» یا «مژگیران» بوده است، به این معنا که زنان از مردان خود هدیه ای می گرفتند.
در واقع جشن اسفندگان، یادمانی بسیار کهن از اسطوره های زایش و باروری است. این جشن هنوز هم با نام «اسفندی» در بسیاری از نواحی مرکزی ایران، همچون اقلید، کاشان و محلات برگزار می شود و زنان در این روز، برای خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی نیز می پزند که بنام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده می شود. این آیین در روستاهای پیرامون کاشان، همچون «نَ شَ لج»، «اِستَ رک» و «نیاسر»، در نخستین روز اسفندماه برگزار می شود.
اما چرا زن از چنین اهمیت در ایران باستان برخوردار بوده است؟
زن در تمدن باستان به دلیل مولد بودن و قدرت باروری از اهمیت خاصی برخوردار بود برای همین دلیل بیشتر الهه های باستان به شکل زن و یا نمادی از زن بودند. شکل‌ های الهه مادر یا رب النوع باروری‌، از پیکره‌ های نیمه‌ طبیعی نما، با سینه‌ها و شکم و کپل‌ های بسیار حجیم، نشانه‌ های بارز و مؤکد باروری‌ را شامل بودند.
زن ها در افسانه های اسطوره شناسی تمام ملل باستان نقش به سزایی ایفا می کنند. الهه های بسیاری را بنیان گذار شهرهای متعدد، نژادهای مختلف و یا حتی قاره های مختلف می دانند. الهه های بسیاری نیز هستند که برای ملتی مساعد و یا برای ملتی دیگر نامساعدند.
ایرانیان باستان دارای الهه ها و یا به تعبیر ما فرشته های بسیاری بودند دقیقا مانند عقاید دین های مختلف امروزی که به فرشته مرگ و یا فرشته پیغام رسان اعتقاد دارند. و هر الهه یا فرشته با نامی خاص شناخته می شد و تقریبا شبیه به خدایان یونانی با این تفاوت که ایرانیان به خدای یگانه که معمولا به اسم اهورا مزدا از آن یاد می شد اعتقاد داشتند .
در ایران باستان الهه هایی چون الهه مهر: میترا، الهه باران: آناهیتا، الهه جنگ: خشاتریا، الهه آتش: آذر، الهه خشم و قهر: ایندرا، الهه طوفان: وایو، الهه پیروزی: ورهرام، الهه پاکی: مهراوه، الهه دوستی و پیوند و آرامش: آریامن، الهه راستی و درستی: اشتاد، الهه ای که خوشی و شادی را تقسیم می کند: بغ، ایزدی نماد پرتوی خورشید: اوش بام، الهه روز بیست و هفتم ماه مهر: آسمان، فرزند آب ها: اپام نپات، دختر هرمزد و سپنارمذ: ارد، برترین بهشت یا جهان روشن هرمزد: انغران، هدیه خورشید، خورشید داد، عطیه مهر: مهرداد.
با همه اهمیت که زن در تمدن باستان داشته است قطعا باید دید در هنر چه بازتابی داشته است، شاید در تمدن باستان ایران به اندازه تمدن هایی چون مصر آثاری از زنان باقی نمانده باشد ولی نمی توان از وجود زن و الهام گرفتن از آن ها در آثار هنرمندان چشم پوشید.
اصولاً تصویر زن جزو نقوشی است که از دیر زمان مورد استفاده هنرمندان ایران قرار گرفته و در آثار ابتدائی تمدن‌های اولیه اقوام مختلف ایران نیز فراوان دیده می‌شود. از تپه سراب نزدیک کرمانشاه مجسمه کوچکی به ارتفاع ۶ سانتی‌متر پیدا شده است که متعلق به حدود شش هزار سال پیش از میلاد است. در این مجسمه کوچک قدیمی تناسب خطوط و غیره کاملاً رعایت شده و چون بی سر است نقش شخص بخصوصی نبوده بلکه عمومی و برای منظورهای دینی ساخته شده است که آن را الهه فراوانی و آبادانی دانسته‌اند و عده‌ای نیز آن را قدیمی ترین مجسمه زن در ایران دانسته‌اند.
از اواخر هزاره پنجم و اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد نیز در قطعه سفالی که از تپه سیلک کاشان به دست آمده است نقش چهار زن دیده می‌شود که دست یکدیگر را گرفته‌اند طرز ایستادن و نرمش بدن آنها حاکی از آن است که دارای لباس بلندی بوده و مشغول اجرای حرکات موزون و رقص می‌باشند و چون هنرمندان باستانی برای ساختن و خلق هر اثر هنری از طبیعت و موجودات و آنچه که در اطراف خود می‌دیدند الهام گرفته و استفاده می‌کردند این تکه سفال به خوبی گویای وجود رقص‌های دسته‌جمعی زنان کشور ما در دنیای باستان است.
از چشمه‌علی شهر ری نیز دو تکه سفال بسیار مشهور کشف شده که یکی از آنها هم‌اکنون در موزه لوور است که در آن چند زن که دارای کلاه یا سربند و لباسهای تنگ می‌باشند دست یکدیگر را ( شاید به وسیله پارچه‌ای )گرفته و مشغول رقص می‌باشند که این سفال هم مربوط به نیمه هزاره چهارم پیش از میلاد است. مجسمه کوچک دیگر که شاید رب‌النوع آبادانی باشد درسال ۱۹۳۴ در گور کودکی پیدا شده است که زنی لخت سر پا روی پایه گردی ایستاده است که موی سر او و تزئینات صورت و سینه او بسیار جالب و عالی در مجسمه‌ها استفاده از این متیف مثلث برای نشان دادن مؤنث بودن در هنر سومر و آکاد نیز متداول بوده است.
ملت ایــران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می‌‌گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می‌‌گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهان‌بینی ایرانیان باستان است.

۱ دیدگاه

  1. albateh zanhaye ziba dar sirat va sorat elahe hastand

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

bigtheme
Designed & Developed by: Sepanta Group Team.