- روزنامه وقایع استان مرکزی - http://vaghayeostan.ir -

به بهانه اقدامات تروریستی روز گذشته در کشور/داعش علیه تمدن واحد

پنجشنبه ۱۸ خرداد ۹۶ شماره ۶۰۴
وقایع استان: تروریسم، یکی از تاکتیک‌های افراط‌گرایان با هر دین و مذهبی است. هیچ دینی از جمله اسلام، خشونت کورکورانه علیه بی‌گناهان را توصیه نمی‌کند. باید به نوع خاصی از نابینایی دچار بود تا بتوان علی‌رغم آمار مرگ‌ومیر قرن بیستم مسیحیان اروپایی را «خوب» و مسلمانان را افرادی ذاتاً خشن دید. خوان کول، استاد تاریخ دانشگاه میشیگان معتقد است برخلاف ادعای افراد متعصب و تندرو، مسلمانان از مردم سایر ادیان خشن‌تر نیستند. پیدایش داعش به عنوان یک گروه تروریستی که خود را مسلمان می داند و در گوشه گوشه ی دنیا دست به اقدامات تروریستی می زند بارها سوژه نویسندگان و محققان شده است. اقدامات وحشیانه داعش با نام اسلام هیچ رنگ و بویی از اسلامی که ما می شناسیم ندارد.
یووِل نوا هراری در روزنامه گاردین درباره ظهور داعش می نویسد: «داعش شاید مدعی هویت دست ‌نخورده اسلامی باشد، اما روایتشان از اسلام داستان کاملاً جدیدی است. بله، آن‌ها برخی متون و احادیث مقدس اسلامی را برای خلق آن روایت استفاده می‌کنند، اما اگر من با آرد و روغن و شکری که دو ماه در آشپزخانه‌ام مانده کیک بپزم، کیکی مانده و دوماهه پخته‌ام؟» این نویسنده معتقد است: «درعین‌حال، تفاوتی عمیق‌تر نیز وجود دارد که گروه‌های انسانی را از گونه‌های جانوری متمایز می‌کند. تفاوتی که گروه‌های انسانی را از گونه‌های جانوری متمایز می‌کند. گونه‌ها اغلب منشعب می‌شوند، اما هرگز ادغام نمی‌شوند. شامپانزه‌ها و گوریل‌ها حدود هفت‌میلیون سال پیش یک نیای مشترک داشته‌اند. این گونۀ واحد نیاکان به دو جمعیت منشعب شد که هریک راه جداگانۀ خود در مسیر تکامل را پیش گرفت. این انشعاب بازگشت‌پذیر نبود. جفت‌گیری دو گونۀ متفاوت، اگر هم ثمره‌ای داشته باشد، عقیم خواهد بود، لذا امکان ادغام گونه‌ها وجود ندارد. گوریل‌ها با شامپانزه‌ها، زرافه‌ها با فیل‌ها و سگ‌ها با گربه‌ها نمی‌توانند ادغام شوند.»
یووِل نوا هراری می نویسد: «هنگامی که داعش نواحی وسیعی از سوریه و عراق را فتح کرد، ده‌ها‌هزار نفر را از دم تیغ گذراند، سایت‌های باستان‌شناختی را ویران کرد، مجسمه‌ها را سرنگون کرد و دست به تخریب نظام‌مند نمادهای رژیم‌های سابق و نفوذ فرهنگی غرب زد. اما وقتی ستیزه‌جویان داعش وارد بانک‌ها شدند و تودۀ دلارهای آمریکایی را با شمایل رؤسای جمهوری آمریکا و شعارهای انگلیسی در مدح آرمان‌های سیاسی و مذهبی آمریکا یافتند، دلارها را آتش نزدند، چراکه اسکناس‌های دلار در سراسر جهان، ورای تمام اختلافات سیاسی و مذهبی، تکریم می‌شود. هرچند این اسکناس فاقد ارزش ذاتی است (نمی‌توانید آن را بخورید یا بنوشید)، چنان اعتماد محکمی به دلار و عملکرد حکیمانۀ بانک مرکزی ایالات متحده، فدرال رزرو، برقرار است که حتی بنیادگرایان مسلمان، اربابان مواد مخدر مکزیک و دیکتاتورهای کرۀ شمالی هم قبولش دارند.»
وی می افزاید: «امروزه اگر مریض شوید، محل اقامتتان چندان مهم نیست. در تورنتو، توکیو یا تهران بیمارستان‌های مشابه پذیرای شما می‌شوند تا پزشکانی را ببینید که نظریه‌های علمی مشابه را در دانشکده‌های نه‌چندان متفاوت آموخته‌اند. آن‌ها از پروتکل‌ها و آزمایش‌های یکسان استفاده می‌کنند و به نتایج تقریباً مشابه دربارۀ بیماری‌تان می‌رسند. سپس داروهای مشابهی تجویز می‌کنند که شرکت‌های داروسازی یکسان ساخته‌اند. البته هنوز تفاوت‌های فرهنگی اندکی وجود دارند، اما پزشکان کانادایی، ژاپنی و ایرانی دیدگاه تقریباً مشابهی دربارۀ بدن انسان و بیماری‌های انسان دارند. پس از آنکه داعش رقه و موصل را تصرف کرد، بیمارستان‌ها را با خاک یکسان نکرد، بلکه از پزشکان و پرستاران مسلمان در سراسر دنیا تقاضا کرد که آنجا مشغول خدمت داوطلبانه شوند. لابد حتی پزشکان و پرستاران داعش هم باور دارند که بدن از سلول‌ها تشکیل شده است، عوامل بیماری‌زا چنان اعتماد محکمی به دلار وجود دارد که حتی بنیادگرایان مسلمان، اربابان مواد مخدر مکزیک و دیکتاتورهای کرۀ شمالی هم قبولش دارند علت ناخوشی‌اند و آنتی‌بیوتیک‌ها قاتل باکتری‌هایند.
این سلول‌ها و باکتری‌ها از چه ساخته شده‌اند؟ یا به‌واقع کل دنیا از چه ساخته شده است؟ یک‌هزار سال پیش، هر فرهنگی روایت خاص خود را از کیهان و عناصر سوپ کیهانی داشت. امروزه مردم فاضل سراسر دنیا باورهای دقیقاً مشابهی دربارۀ ماده، انرژی، زمان و مکان دارند. مثلاً برنامۀ هسته‌ای ایران را در نظر بگیرید. اصل مسئله این است که نگاه ایرانی‌ها به علم فیزیک دقیقاً عین نگاه آمریکایی‌هاست.»
نویسنده روزنامه گاردین می نویسد: «انسان‌ها هنوز مدعی‌اند که به چیزهای متفاوتی اعتقاد دارند. اما پای مسائل واقعاً مهم (نحوۀ ساخت دولت، اقتصاد، بیمارستان یا سلاح) که میان بیاید، تقریباً همۀ ما متعلق به یک تمدنیم. صدالبته اختلاف‌نظرهایی وجود دارد، اما درون هر تمدنی هم اختلاف‌نظرهایی وجود دارد و به‌واقع همین‌ها هستند که هر تمدن را تعریف می‌کنند. افراد، هنگامی که می‌خواهند هویتشان را توصیف کنند، غالباً خصیصه‌های مشترک را فهرست می‌کنند. اما اگر مناقشه‌ها و معماهای مشترک را فهرست می‌کردند، بهتر نتیجه می‌گرفتند. در سال ۱۹۴۰، بریتانیا و آلمان خصیصه‌های بسیار متفاوتی داشتند، اما همگی جزء و بخشی از «تمدن غربی» بودند. چرچیل همان‌قدر غربی بود که هیتلر. اما کشمکش میان آن‌ها بود که «غربی‌بودن» در آن برهۀ خاص از تاریخ را تعریف می‌کرد. در مقابل، اعضای قبیلۀ شکارچی‌-گردآور کونگ غربی نبودند، چون آن منازعۀ درونی غربیان بر سر نژاد و امپراتوری برایشان بی‌معنا بود.
افرادی که بیش از همه طرف نزاع ما هستند، معمولاً اعضای خانواده‌مان هستند. بیش از توافق‌ها، این مناقشه‌ها و معماهایند که هویت را تعریف می‌کنند. اروپایی‌بودن در سال ۲۰۱۶ یعنی چه؟ معنایش لابد پوست سفیدرنگ، اعتقاد به مسیح یا پاسداشت آزادی نیست، بلکه به‌معنای جروبحث‌های تندوتیز دربارۀ مهاجرت، اتحادیۀ اروپا و محدودیت‌های سرمایه‌داری است. همچنین به این معناست که سؤال «چه چیزی هویتم را تعریف می‌کند؟» از ذهنتان خارج نشود و نگران سال‌خوردگی جمعیت، شیوع مصرف‌زدگی و گرمایش جهانی باشید، بی آنکه بدانید راه چاره‌شان چیست. اروپایی‌های قرن بیست‌ویکم، با این مناقشه‌ها و معماها، بسیار متفاوت از اجدادشان در آغاز دوران مدرن و قرون وسطا هستند، اما روزبه‌روز به معاصران خود در چین و هند شبیه‌تر می‌شوند.
تغییراتِ پیشِ روی ما، هرچه که باشند، احتمالاً به کشمکشی درونی در یک تمدن واحد شبیه‌ترند تا برخورد میان تمدن‌های بیگانه از هم. چالش‌های بزرگ قرن بیست‌ویکم ماهیتاً جهانی‌اند. وقتی آلودگیْ ماشۀ تغییرات اقلیمی را بچکاند، چه خواهد شد؟ وقتی رایانه‌ها بیش‌ازپیش شغل افراد را از آنِ خود کنند، چه خواهد شد؟ وقتی که زیست‌فناوریْ ما را قادر سازد که انسان‌ها را اصلاح کنیم، طول‌عمر را افزایش دهیم و شاید حتی نوعی نظام طبقاتی زیستی در جامعۀ بشری راه بیندازیم چه؟ بی‌تردید بحث‌های دامنه‌دار و مناقشه‌های تلخی دربارۀ این پرسش‌ها خواهیم داشت. ولی بعید است که این بحث‌ها ما را از هم متفرق کنند، بلکه کاملاً برعکس: ما را بیش‌ازپیش به همدیگر وابسته می‌کنند، مایی که اعضای یک تمدن واحد، پرجنجال و جهانی هستیم.»